.دل انار <> Del-e anar

8.00

Close
Price Summary
  • 8.00
  • 8.00
  • 8.00
In Stock
Book number: 7153 Book Author: Raji, Farzaneh (راجی، فرزانه )ISBN: 2-912490-56-1 Categories: , Tags: ,
Additional Information
Book Author Raji, Farzaneh
Publisher Khavran Publication (France)
Published place Paris
Published date 2005
Edition First Edition
Cover type paperback
Pages 117
Weight 170
Dimensions 22 × 14.2 × .8 cm
Language Farsi
نویسنده/مولف راجی، فرزانه
نام ناشر خاوران (فرانسه)
تاریخ انتشار 2005
محل انتشار Paris
تعداد صفحات 117
زبان فارسی
شابک 2-912490-56-1
Description

دل انار

«دل انار»، شرح یک برهه‌ی تاریخی ایران

شهرنوش پارسی‌پور

«دل انار» را می‏توان جزو ادبیات زندان طبقه‏بندی کرد. داستان، شرح احوال زن جوانی است که برادر، دوست و شوهر خود را در مبارزه‏ی سیاسی از دست می‏دهد. مادرش به سرطان مبتلا می‏شود و جانش از دست می‏رود و پدر که روزی فرزندانش را تنبیه می‏کرد تا گرد سیاست نگردند، خود دچار همین مساله می‏شود.

دل انار، شرح قابل تأملی از یک برهه‏ی تاریخی در ایران است. بدون شک، اعدام هزاران جوان ایرانی در مقطع سال‏های ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ مساله‏ای است که گرچه امروز از آن صحبتی نمی‏شود، اما در آینده دوباره مطرح خواهد شد.

گر امروز مردم ایران جمهوری اسلامی را تحمل می‏کنند، در حقیقت به این خاطر است که بار این گناه بر دوش این جمهوری است و این گناهی است دوپهلو و چنان که از احوالات پدر خانواده که در این رمان از او گفتار به میان می‏آید، بار اعدام جوانان کشور الزاما بر دوش جمهوری اسلامی نیست، بلکه بخشی از آن نیز بر دوش خود مردم است.

ببینیم، فرزانه‏ راجی چگونه می‏نویسد:

«‏‏چشم‏بسته راه رفتن خیلی سخت است. پاهایم را بیش از حد بالا می‏گرفتم. برای همین روی درهای آهنی آب‏انبار کوفته می‏شدند. صدا عصبی‏ام می‏کرد. پاهای لاغری که جلوتر می‏رفت، توی دمپایی‏های بزرگ قهوه‏ای روی زمین کشیده می‏شد و خش خش آن می‏گفت: آخرشه، آخرشه.

دست لاغر مرد از آستین آبی به ‏سویم دراز شد و نوک ‏خودکاری را به دستم داد تا دنبالش بروم. دمپایی‏های بزرگ و پاهای بدون جوراب مرد را نشانه گرفته بودم و به دنبالش می‏رفتم.

فکر نمی‏کردم بعد از این همه مدت به این راحتی گیر بیافتم. اولین بار بود که معنی گیرافتادن را می‏فهمیدم. مدام با دست چیزی مثل مگسی مزاحم را از خود دور می‏کردم. …»

این آغاز، نشانه‏ی صریح ادبیات زندان است. کسانی که در زندان بوده‏اند که شمارشان هم کم نیست، این صحنه‏ها را به‏خوبی در خاطر دارند.

از طرز گزارش راوی چنین به‏نظر می‏رسد که نه با یکی از نیروهای مذهبی یا نیمه‏مذهبی، بلکه با یکی از گروه‏های چپ طرف هستیم که دست‏اندر کار فعالیت‏های مخفی هستند. پسر خانواده با پدر در تعارض و تضاد قرار دارد. او موهایش را بلند کرده، کبوتر نگه می‏دارد. پدر حالا منتظر است که او معتاد هم بشود. اما پسر نشریات چپی را وارد خانه می‏کند.

در یک روز تاریخی، مادر کتاب‏ها را در وسط حیات تلمبار می‏کند. پسر به دستور پدر رفته است تا موهایش را کوتاه کند و از سر لج‏بازی، سرش را تاس می‏کند. پدر هم از سر لج‏بازی سر کفترهای پسر را می‏برد. پسر از خانه می‏رود تا برای همیشه برود. درام خانوادگی از این‏جا می‏آغازد.

کتاب شباهت مبهمی به داستان «سگ و زمستان بلند» دارد. اما این البته، ابداً به معنای تقلید از این کتاب نیست، بلکه پیوند داستان در بطن خود بدان شبیه می‏شود.

خواهر دنباله‏رو برادر است و پا در جای پای او می‏گذارد. مادر سرگشته و همانند مرغ سرکنده در جستجوی پسر است و عاقبت سروکله‏ی او در زندان پیدا می‏شود. کار مادر این است که هفته‏ای دوبار به دیدار پسر برود. زن، فرزندش را تا آخرین لحظه تنها نمی‏گذارد. خانواده در چنین حالتی است که به میدان انقلاب اسلامی پرتاب می‏شود.

به بخش دیگری از این داستان توجه کنید:

«کاش هنوز می‏توانستم به قدرت پدر تکیه کنم. ولی تصوری که از پدر داشتم‏، خیلی زود شکست. همان روزی که برای گرفتن ورقه‏ی دیپلمم به مدرسه رفتم. مدیر مدرسه گفت که مامور ساواک‏شان قلابی بوده و آن‏ها اصلا به ساواک خبر نداده بودند. مردک خاکستری‏پوش معاون منطقه بود.

هیچ‏وقت نتوانستم از پدر سوال کنم ولی احساس می‏کنم که پدر هم در آن بازی شرکت داشت. شاید برای
همین آن‏طور شیر شده بود. شاید در انتخاب صندلی‏ها عمد داشتند. همیشه از امتحان می‏ترسیدم.

اصلا نفهمیدم چگونه در آن زیرزمین تاریک از کنار تخت تعزیر گذشتم و روی ‏‏‏آن صندلی نشستم. برگه‏ی بازجویی جلویم بود؛ «نام و نام خانوادگی». کسی پشت سرم ایستاده بود. نام و نام خانوادگی جعلی‏ام را نوشتم.

او برگه‏ی بازجویی را از زیر دستم کشید و برگه‏ای دیگر جلویم گذاشت. این بار هم نام جعلی‏ام را نوشتم. با عصابنیت برگه را از جلویم برداشت و برگه‏ی دیگری جلویم گذاشت و خودش نام و نام خانوادگی واقعی‏ام را روی ‏آن نوشت. …»

به‏طوری که می‏بینید، «دل انار» در فضایی میان واقعیت و داستان، سیر می‏کند. اما ویژگی قابل تأمل داستان در این است که نویسنده قصد قهرمان‏سازی ندارد. او می‏کوشد بر مبنای روان‏شناسی فردی حرکت کند. آنچه که بیشتر در کتاب مهم است، نه هدف اجتماعی بلکه روابط درون‏گروهی است که مورد بررسی قرار می‏گیرد.
شخصی به نوجوانی و جوانی از دست رفته‏ی خود می‏اندیشد. او یک زن است. زنی قوی، زنی برای آینده و متفاوت از میانگینی که در جمهوری اسلامی به دست داده می‏شود.

البته کتاب فرزانه راجی را «نشر خاوران» در پاریس به چاپ رسانده است. پس می‏توان باور کرد که نویسنده مقیم خارج از کشور است. اما چه در داخل و چه در خارج از کشور، منظر و چشم‏اندازی که او می‏سازد، از مقوله‏ی قهرمان‏سازی نیست.

این نکته‏ی مبارکی است. چرا که در زمان شاه، تنها کافی بود که ما به زندان برویم تا قهرمان باشیم. حالا صرف‏نظر از هر اندیشه و عقیده‏ای که داشتیم.

در این کتاب نیز با این دسته از قهرمانان روبرو می‏شویم که در مقطع آغازین انقلاب به عنوان قهرمان به مردم تحمیل می‏شوند. اما بعد، مساله در چهره‏ی منحوس‏اش خودنمایی می‏کند. حکومت بد است، اما آن‏چه که می‏خواهد جای آن را بگیرد، الزاما خوب نیست و به‏طور کلی معلوم نیست که چیست……..

Scroll To Top
Close
Close
Shop
Sidebar
0 Wishlist
0 Cart
Close

My Cart

Shopping cart is empty!

Continue Shopping

Send this to a friend