شب هزار و یکم
این اثر، در حقیقت سه نمایشنامه ی مجزا است که وجه مشترک آنها واژه هزار و یکم است و هر سه در حول و حوش داستان `هزار و یک شب` می چرخد. نمایش اول، روایت گرفته شده از اسطوره `جمشید و ضحاک` است که بر طبق نقل اسطوره ای آن در پیشگویی ها، برای ضحاک 1000 روز شاهی پیش بینی شده بود. ضحاک، جمشید شاه ایرانی را مغلوب می کند و دو دخترش `شهرناز` و `ارنواز` را به زنی می گیرد. این دو با فداکاری قبول همسری دشمن و قاتل پدر، از کشته شدن جوانانی که مغز آنها خوراک مارهای برآمده از شانه های ضحاک است، جلوگیری کنند و چنین می شود. در هزار و یکمین شب سلطنت خوفناک ضحاک، مردم همانگونه که هزار انسان آمده بر ضحاک می شورند و به شاهی او پایان می دهند. نمایش دوم، ماجرای ترجمه ی `هزار انسان` از پهلوی به عربی است و ماجرا در دوران خلفای بغداد اتفاق افتاده است. `پور فرخان` ایرانی است که بنا به درخواست نزدیکان خلیفه کتاب را به عربی ترجمه کرده است. با عرضه کتاب او محاکمه شده زیر شکنجه به قتل میرسد… نمایش پایانی که زمانی نزدیکتر به امروز دارد، حکایت زنی است که مکتب داری می کرده و در این کار از ملایان سربوده است و به همین جرم، یعنی آموزش زنان در آتش خشم و کین مردان قدرت می سوزد. یکی از جرم های او آموزش داستان هزار و یک شب در مکتب خانه بوده است… در هر سه نمایش زنان در مرکز داستان و مردان در حاشیه قرار دارند.
This book has three separate plays that are common in the word of `thousand and one` and are about the story of `One thousand and one nights`. The first play is a narration from `Jamshid and Zahhak` myth that by fortune-telling Zahhak could only governed for 1000 nights. Zahhak defeated The Iranian king, Jamshid and married his two daughters `Shahrnaz` and `Arnavaz`. These girls with accepting marry their father`s enemy and murderer, want to stop killing youths whose brains were eaten by snakes on Zahhak shoulders. In his 1001st night thousand of people end his dynasty. The second play is about the translation of ` The thousand men` from Pahlavi to Arabic in the age of Baghdad kings. The closers to king want an Iranian named `Pur Farkhan` to translate the book to Arabic. After he finished it they try him and kill him under torment… The last play is more near to now, is the story of a woman who had school and was very better than mullahs and because of teaching women, she was burn in the fire of anger of powerful men. One her penalties was teaching `thousand and one nights` in her school… In all plays women are in the center and men are in the side of stories