اشغال
”اشغال” فیلمنامهایست به قلم ”بهرام بیضایی” که با وجود داستانی ساده، روایتی تاثیرگذار از یک برههی تاریخی مهم را ارائه میدهد. افراد ناشناس که شبیه ماموران حکومتی هستند، یک مرد را به نام فکرت از محل کارش که یکی از ادارات است، میربایند. فکرت همسری دارد به نام عالیه که بازیگر تئاتر است و عالیه برای پیدا کردن شوهرش، جهان جنگزدهی سالهای 1320 تا 1325 را زیر و رو میکند. به این ترتیب در تلاش عالیه برای پیدا کردن فکرت، ”اشغال” به بستری برای کاوش دنیایی گمشده در آن عصر و انتقاد از فرهنگ سیاسی حاکم بر ایران تبدیل میشود. به طور واضح میتوان دید که آنچه فیلمنامه ”اشغال” از ”بهرام بیضایی” را متمایز میکند، تنها داستان آن نیست؛ بلکه نحوه روایت و به تصویر کشیدن آن در هر صحنه است که بسیاری از ایرادات رفتاری، فرهنگی و سیاسی در حاکمیت وقت را نشان میدهد.
آنچه در ”اشغال” گفته میشود داستان یک جستوجو است، اما موضوع پیدا کردن گمشده نیست، بلکه ناتوانی در یافتن آن است. داستان در مورد زنی است که برمیخیزد، میایستد و فریاد میزند و کائنات در طرف دیگر ایستاده و سکون را تهدید میکند. ”اشغال” در یکی از پرتلاطمترین دورههای تاریخ کنونی ایران قرار دارد؛ سالهای ”اشغال” ایران توسط متفقین در طول جنگ جهانی دوم، زمانی که نیروهای خارجی میهن ما را راهرویی برای کمک به جبهه شرق میدیدند.
”بهرام بیضایی” تمام صحنه سقوط یک کشور را به تصویر میکشد و داستان خیانت، فریب، ظلم، نافرمانی و سرگردانی جمعی، و به طور خلاصه، یک بیماری تاریخی اما بدون انقضا را برای ملتی تعریف میکند که به نظر میرسد در سرنوشت خود تکرار میشوند.