خطی ز سرعت و از آتش
بسیاری از دوستداران شعر مرا به این غزلها شناخته اند ، با سرودهایی چون « شراب نور» « یک دامن گل» « رگبار بوسه» « دالان سمن»… آثار این مجموعه را از میان هفت دفتر شعر خود بر گزیدم تا دستیابی به آنها برای خواستاران آسان تر باشد و ضمنا قیاس میان دو گونه غزل سنتی و غزل نوآیین من و انگیزه گرایشم به ایجاد دگر گونی در قالب محتوای غزل برای خواننده آشکار تر شود.
طی ز سرعت و از آتش در آبگینه سرا بشکن!
بانگ بنفش یکی تندر در خواب آبی ما بشکن:
خوابی به نرمی ابریشم، در کوهپایه آرامش –
ای سیل، ضربت سیلی شو، بر چهر این خنکا بشکن!
مرداب خفته ذهنم را پوشانده جلبک غفلتها –
ای سنگپاره آگاهی، در قلب دایره ها بشکن!
ای دل چه کوچک و مسکینی با این تپیدن خاموشت!
طبل تلاطم دریا شو، آرامِ عرش خدا بشکن!
تندیس یخ شده ای، ای جان، بس کن تبلور و جاری شو؛
چون رود، بر سر هر شیبی، آزاد و شاد و رها بشکن!
آواز گرم تحرک را اوجی بساز و، به تحریری،
دُرجی ز گوهر غلتان را در کوچه باغ صدا بشکن!
ای سینه، قوس حقارت را طاق بلند حقیقت کن:
اینجاست جای نماز، ای دل، محراب رنگ و ریا بشکن!¨
من با دو آینه رویارو، تکرار بیهده خویشم:
آغاز قصه به پایان بر، بشکن مرا و مرا بشکن!