جعفر مدرس صادقی در سال ۱۳۳۳ در اصفهان به دنیا آمد. دوره دبیرستان را در اصفهان گذراند و در سال ۱۳۵۱ برای تحصیلات دانشگاهیاش به تهران رفت. جعفر مدرس صادقی در ٢٣ سالگی وارد کار مطبوعاتی و روزنامهنگاری شد و با گزارشنویسی در روزنامه اطلاعات نوشتن را بهطورجدی آغاز کرد. او در سال ١٣۵٣ در آیندگان مشغول به کار شد و در سرویس فرهنگی آن روزنامه به ترجمه، معرفی و نقد کتاب پرداخت.
جعفر مدرس صادقی و آغاز فعالیت ادبی
جعفر مدرس صادقی اولین داستان کوتاهش را در سال ۵۲ در ماهنامه رودکی منتشر کرد. او علاوه بر نوشتن داستان در ترجمه و تصحیح متون کلاسیک نیز آثار بسیار مهمی از خود بهجای گذاشته است. بهگونهای که داستان خوانان ایرانی هرگز پیوندش را با اینگونه متون از دست نخواهد داد. از جمله ویژگیهای مدرس صادقی در نوشتن، استفاده از رسمالخط ویژهی خودش است. او از اولین نویسندگانی بود که در نوشتههایش بهجای تنوین از نون استفاده کرده است.
جعفر مدرس صادقی و رمان گاوخونی
عمده شهرت جعفر مدرس صادقی مدیون با رمان گاوخونی است که در آذر ۱۳۶۰ (حدود یک سال پس از آغاز جنگ ایران و عراق) نوشته شد و سال ۱۳۶۲ در ایران بهوسیله نشر نو و در سالهای بعد توسط نشر مرکز به چاپ رسید. گاوخونی مشهورترین کتاب مدرس صادقی است و از جمله رمانهای معاصر به شمار میآید که به چاپهای متعدد رسیده است. این رمان همچنین در سال ۱۹۹۶ به انگلیسی نیز ترجمه و در آمریکا به چاپ رسید. همچنین ترجمههای عربی و کردی این رمان نیز منتشر شده است. بهروز افخمی نیز سال ١٣٨٣ فیلمی با بازی عزتالله انتظامی و بهرام رادان بر اساس این رمان جلوی دوربین برد که یک سال بعد در بخش «دو هفته با کارگردانان» جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. از رمانهای دیگر مدرس صادقی که به انگلیسی ترجمه شده کله اسب است.
از جمله دیگر آثار این نویسنده میتوان به سفر کسرا، شاهکلید، بیژن و منیژه، من تا صبح بیدارم، آبوخاک، ناکجاآباد اشاره کرد. اخیراً نیز دو رمان خاطرات اردیبهشت و روزنامهنویس از این نویسنده توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.
نکتهای که همیشه خواننده داستانهای مدرس صادقی را درگیر خود میکند، هویت شخصیتهای داستان است. همواره شخصیتهای داستانهای او دغدغه هویت داشتهاند. این ویژگی در رمان گاوخونی او نیز کاملاً ملموس است. او همواره در آثارش به دوران کودکی شخصیتهایش نقب میزند و با ارجاعاتی نوستالژیک خواننده را درگیر داستان میکند.
خواب، کابوس و رؤیا نقشی تعیینکنندهای در آثار داستانی او برای خواننده دارد. بهطوریکه گاهی خوابهای شخصیت اصلی داستان نقش محوری در داستان دارد و پیرنگ داستانی بیشتر از اینکه در واقعیت پیش رود در خواب ادامه مییابد.
انسان در جهانی که مدرس صادقی ترسیم میکند، اسیر نیازهای مادّی است از یکسو (انسان بهعنوان موجودی فیزیکی در نوشتههای او حضور دارد، نه صرفاً موجودی متفکر و باعاطفه. سائقهایی مانند گرسنگی، سرما، نیاز جنسی و نیاز به دفع، در بسیاری از داستانهای او نقش دارند) و از سوی دیگر در دنیایی زندگی میکند از خاطرات و خیالاتی که چهبسا اصلاً معلوم نیست زمانی رخدادهاند یا تنها نتیجه خیالبافیهایش هستند؛ و بعد، همین دنیای داستان نیز گاهی بیمقدمه از منطق واقعیت به منطق خوابوخیال نقلمکان میکند. در داستانهای مختلف او صحنههایی که بین خیال و واقعیت در نوساناند، بسیارند. در رمان آبوخاک صحنهای هست که در گذشته ماشین اسفندیار در راه مأموریتی در میان برف میماند و به محاصره گرگها درمیآید، امّا او میتواند با کشتن گرگها، جهانگیر [شوهر مینو] و همراه دیگر را نجات دهد. داستان طوری روایت میشود که بیشتر به یک فیلم میماند. حتی لیلا گمان میکند چیزی شبیه این در فیلمی دیده است. امّا بعدها قرائنی داریم که احتمال واقعی بودنش را تائید میکنند. مینو مدام در خاطراتی که از عرقخوریهای شبانه اسفندیار و جهانبخش و صحبتهای آنها درباره سیاست و ساقیگریهای خودش دارد زندگی میکند. خاطراتی که هیچ قرابتی با خاطرات شیرین و زیبای مرسوم ندارند.
در یککلام، سخن بر سر سرشت آدمیزاد است نه تصویر این یا آن طبقه اجتماعی یا گرایش سیاسی. شاید مدرس صادقی عمداً سراغ طبقاتی رفته که نمایش فسادشان از نظر ممیزی مشکلی به وجود نمیآوردند یا حتی انتشار کتابهایش را تسهیل میکردند. امّا نگرشی او عام و فلسفی است نه سیاسی و محدود به زمان معین.
نگرش او از سویی ناتورالیستی است، یعنی افراطیترین شکل واقعیتگرایی، امّا از سوی دیگر، او همسو با مدرنیسم و پستمدرنیسم غالب روزگار ما واقعیت و عینیت را بههیچعنوان یقینی نمیپندارد و در رئالیستیترین لحظههای داستانهایش، منطق واقعیت را میشکند و تردید در دل بیننده میاندازد که با واقعیت سروکار دارد یا با رؤیا، خیال و خواب.
زبان در آثار جعفر مدرس صادقی
زبان او ظاهراً ساده امّا بسیار کار شده است. میتوان گفت متأثر از زبان گفتوگوست، امّا نه صرفاً از نظر واژگانی که چیز جدیدی نیست. در نوشتههای او بیشتر شاهد تأثیرپذیری از وجه نحوی زبان محاوره و استفاده از لحن و آهنگ بیانگر هستیم.
گفتن داستان برایش در درجه اول اهمیت است. برخلاف هوشنگ گلشیری و شاگردانش از تکنیکزدگی و مغلقنویسی گریزان است. به زبان سادهای مینویسد که به زبان محاوره نزدیک و آهنگین است. نثرش از متون ادبیات کلاسیک فارسی متأثر است و تعدادی از این متون را تصحیح کرده است. رسمالخط مخصوص به خود را دارد. با «روشنفکربازی» مخالف است و معتقد است قصه و ادبیات جایگاهش بالاتر از دادن پیامهای اجتماعی و سیاسی و فلسفی و زدن حرفهای گنده است؛ کار نویسنده قصه گفتن است.
قهرمانهای سرگردان در آثار جعفر مدرس صادقی
جعفر مدرس صادقی در این 30 سالی که داستان مینویسد تلاش کرده دنیای خودش را بسازد. برای همین در همه داستانهایش سرنخهایی هست که بشود فهمید داستان اوست. نه اینکه مدام خودش را با شکلهای مختلف به خورد خواننده بدهد، نه اما چیزهایی هست که بتوان این را فهمید. مهمترین آنهم نثر آهنگین اوست. او در سالهایی که جوانتر بوده و اسیر متون نثر کهن فارسی و مدام و شب و روز میخوانده، این نکته را دریافته که نثر هم میتواند موسیقی داشته باشد. تکرار عبارتها و کوتاهی یا بلندی جمله در داستانهایش جادویی دارد که کلمات خشک و بیروح را پر از حس و حال میکند. به نظرش نثری که موسیقی نداشته باشد، فقط به درد گزارشنویسی و اطلاعرسانی میخورد. شخصیتهای داستانهای او در بیشتر موارد آدمهای عادیای هستند که در دورههای مختلفی زندگی میکنند، گاهی اسیر کابوسهایشان میشوند، گاهی عاشق میشوند و گاهی در دردسری میافتند که دست خودشان نبوده اما یک ویژگی مشترک دارند؛ همهشان سرگرداناند. راوی گاوخونی سرگردان است، کسری در هر سه داستانش (شریک جرم، کله اسب و سفر کسری) نمیداند که چه میکند. عاشق میشود، فرار میکند، کسی را میکشد و … . باقی شخصیتها هم همین اوضاع و احوال را دارند. مدرس صادقی در هر سال تقریباً بیش از یک کتاب منتشر کرده؛ مجموعه داستانهای کوتاه، رمان، ترجمه و ویرایش متون کهن. در داستانهایش تلاش کرده کار جدیدی بکند اما همه داستانهایش یکقدم به جلو نیستند و این طبیعی است. کدام نویسنده را سراغ داری که هر کار جدیدی که مینویسد، از قبلیها بهتر باشد. داستانهای مدرس صادقی هم مثل داستانهای باقی نویسندهها بعضیشان از بعضی دیگر متفاوتتر، استخوان دارتر و قویترند اما مهم این است که او هنوز دارد در جاده داستان راه میرود، به خزعبلگویی و کلیبافی نیفتاده و اصلا ً قصد ندارد دنیا را تکان دهد.
رمانهای جعفر مدرس صادقی
- نمایش، نشر روزگار ما، ۱۳۵۹
- گاوخونی، نشر نو، ۱۳۶۲ / نشر مرکز، ۱۳۷۰
- بالون مهتا، نشر اسپرک، ۱۳۶۸
- سفر کسرا، نشر ایفاد، ۱۳۶۸ / انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۰
- ناکجاآباد، نشر نقره، ۱۳۶۹
- کله اسب، نشر مرکز، ۱۳۷۰
- شریک جرم، نشر مرکز، ۱۳۷۲
- عرض حال، نشر مرکز، ۱۳۷۶
- شاهکلید، نشر مرکز، ۱۳۷۸
- من تا صبح بیدارم، نشر مرکز، ۱۳۸۲
- دیدار در حلب، نشر مرکز، ۱۳۸۳
- آبوخاک، نشر مرکز، ۱۳۸۴
- بیژن و منیژه، نشر مرکز، ۱۳۸۷
- توپ شبانه، نشر مرکز، ۱۳۸۸
- خاطرات اردیبهشت، نشر مرکز، ۱۳۹۳
- روزنامهنویس، نشر مرکز، ۱۳۹۳
- کافهای کنار آب، نشر مرکز، ۱۳۹۴
- بهشت و دوزخ، نشر مرکز، ۱۳۹۵
- سرزمین عجایب، نشر مرکز، ۱۳۹۶
مجموعه داستانهای جعفر مدرس صادقی
- بچهها بازی نمیکنند، بی نا، ۱۳۵۶
- قسمت دیگران و داستانهای دیگر، نشر نقره، ۱۳۶۴
- دوازده داستان، نشر مرکز، ۱۳۶۹
- کنار دریا، مرخصی و آزادی، نشر مرکز، ۱۳۷۷
- آنطرف خیابان، نشر مرکز، ۱۳۸۱
- وقایع اتفاقیه، نشر مرکز، ۱۳۸۵
ویرایش و تصحیحات جعفر مدرس صادقی
- ترجمه تفسیر طبری، نشر مرکز، ۱۳۷۲
- مقالات مولانا، نشر مرکز، ۱۳۷۲
- مقالات شمس، نشر مرکز، ۱۳۷۳
- تاریخ سیستان، نشر مرکز، ۱۳۷۳
- سیرت رسولالله، نشر مرکز، ۱۳۷۳
- عجایبنامه، نشر مرکز، ۱۳۷۵
- قصههای شیخ اشراق، نشر مرکز، ۱۳۷۵
- تاریخ بیهقی، نشر مرکز، ۱۳۷۷
- سرگذشت حاجیبابای اصفهانی، نشر مرکز، ۱۳۷۹
- صادق هدایت داستاننویس، نشر مرکز، ۱۳۸۰
- تفسیر عتیق نیشابوری، بنیاد آفرینشهای هنری نیاوران، ۱۳۸۰
- سفرنامه ناصرخسرو، نشر مرکز، ۱۳۹۸
ترجمههای جعفر مدرس صادقی
- لاتاری، چخوف و داستانهای دیگر، نشر مرکز، ۱۳۷۱
- هفت داستان کوتاه از شرلی جکسون، آن تایلر، آن بیتی، جان آپدایک، ریموند کارور، توبیاس وولف و کازوئو ایشیگورو، به اضافه شش مقاله.