علی اشرف درویشیان، نویسنده، پژوهشگر و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. این نویسنده، رمانها، مجموعههای داستان کوتاه و آثار پژوهشی بسیاری را نظیر خاطرات صفرخان، آبشوران، بیستون، رنگینه و روزنامه دیواری مدرسه ما و سلول ۱۸ منتشر کرده است.
علی اشرف درویشیان در ۳ شهریور سال ۱۳۲۰ در یک خانوادهٔ کارگری در محلهٔ آبشوران شهر کرمانشاه به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۷ دانشسرای مقدماتی را گذراند و سپس برای معلمی به روستاهای اطراف کرمانشاه و گیلانغرب رفت. در سال ۱۳۴۵ تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران آغاز کرد و پس از دریافت مدرک کارشناسی، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهٔ روانشناسی تربیتی ادامه داد و همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشتهٔ مشاوره و راهنمای تحصیلی به تحصیل پرداخت. او پس از پایان تحصیلات متوسطه به تدریس در مدارس روستاهای کردستان پرداخت. درویشیان در زمان حکومت محمدرضا پهلوی، از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ برای نگارش کتاب «از این ولایت» و فعالیتهای سیاسی، سه بار دستگیر و ممنوعالقلم شد. دستگیری اول وی در کرمانشاه ۸ ماه به طول انجامید، اما درویشیان ۲ ماه بعد در تهران دوباره دستگیر و به ۷ ماه زندان محکوم شد. وی همچنین به دنبال این حکم از دانشگاه اخراج و از معلمی نیز منفصل گردید. دستگیری بعدی درویشیان در ۱۳۵۳ اتفاق افتاد که منجر به صدور حکم ۱۱ سال زندان برای او شد. درویشیان از این تاریخ به زندان رفت و تا پیروزی انقلاب بهمن در زندان ماند. وی همچنین در اواخر سال ۱۳۵۲ با شهناز دارابیان ازدواج کرد.
علی اشرف درویشیان در داستانهایش به مردم فرودست میپردازد. همچنین بسیاری از داستانهای درویشیان بخشهایی از زندگی اجتماعی خودش را به تصویر میکشد. وی آغاز آشنایی خود با قصه و قصهگویی را از سنین کودکی و از طریق داستانهای مادربزرگ و پدرش عنوان میکند و همچنین فضای فرهنگی ابتدای دههٔ سی خورشیدی را در بارور شدن ذهنیت خود مؤثر میداند. درویشیان نخستین داستان خود را که هرگز منتشر نشد در زندان دیزل آباد کرمانشاه نگارش کرد. وی در آثارش به شاگردان خود و نیز محیط فقرزدهٔ شهر کرمانشاه و روستاهای اطراف آن میپردازد و بسیاری از ناملایمات و محرومیتهای مردم را بیان میکند. وی میگوید پس از مرگ صمد بهرنگی در سال ۱۳۴۷، کوشیده تا راه او را ادامه بدهد.
این نویسنده پس از یک دوره طولانی بیماری در کرج دار فانی را وداع گفت.
جمال میرصادقی (نویسنده) در مورد علیاشرف درویشیان مینویسد:
علی اشرف درویشیان نویسندهای بود با فضیلت و شجاع که بیشتر آثارش از میان مردم برخاسته بود. او مخاطبش را خودش انتخاب کرده بود. درحالی که بسیاری از نویسندگان، شیوهای معکوس دارند و بیشتر به مخاطب و خوشامد او توجه میکنند. اما درویشیان تلاش میکرد داستانهایش را به گونهای بنویسد که برای عموم مردم قابل درک و دریافت باشد نه اینکه با به کارگیری تکنیکهای دشوار و ساختارهای پیچیده، تحسین و ستایش مخاطبان خاص را برانگیزد. او در قید و بند این مسائل نبود و به همین دلیل آثارش بیشتر معنایی بود و نه ساختاری و تکنیکی.
نویسندهای نبود که تنها در قید و بند امور فنی داستان باشد یا مانند برخی نویسندگان دیگر نبود که بیشتر به آثار نویسندگان خارجی توجه دارند و عموما نویسندگان فرانسوی را مد نظر قرار میدهند؛ نویسندگانی که بشریت در آثارشان جایی ندارد و انسان و مسائلش را نادیده میگیرند، درویشیان هرگز چنین نویسندهای نبود. او انسانگرا بود و به همه ابعاد زندگی بشر توجه داشت و حال، درگذشت نویسندهای با این ویژگیها مایه تاسف است.
علی اشرف درویشیان نویسندهای متعهد بود و در کارهایش تعهد انسانی و رسالت را رعایت میکرد و به تودههای مردم توجه داشت. او نمینوشت تنها به این دلیل که نوشته باشد و هرگز بیهوده قلم نمیزد. شجاع بود، چون از مردم مینوشت و از واقعیات روزگار و مسائل اجتماعی. و هزینه شجاعت و مردمگراییاش را هم داد و در دوره شاه بارها روانه زندان شد.