اسماعیل خویی (زاده ۹ تیر ۱۳۱۷ در مشهد) شاعر معاصر ایرانی و عضو کانون نویسندگان ایران است. شعرهای اسماعیل خویی تاکنون به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، روسی، فرانسه، آلمانی، هندی، و اوکراینی ترجمه شدهاند. وی به انگلیسی مسلّط بوده و به آن نیز شعر سروده و نخستین مجموعهٔ شعرهای انگلیسیاش «Voice of Exile» نام دارد. اسماعیل خویی اولین شاعر ایران است که جایزهٔ روکرت در کوبُرگ را در سال ۲۰۱۰ از آن خود کردهاست.
اسماعیل خویی دوران آموزش ابتدایی و متوسطه را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۳۶ برای ادامه تحصیل به تهران رفت. پس از فارغالتحصیلی از دانشسرای عالی با بورس تحصیلی شاگرد اولی به انگلستان رفت و از دانشگاه لندن دکترای فلسفه گرفت. پس از بازگشت به ایران مقیم تهران شده در دانشگاه تربیت معلم تهران به تدریس پرداخت، ولی ساواک او را از تدریس بازداشت. اسماعیل خویی از پایه گذارانِ کانون نویسندگان ایران است و دو دوره نیز عضو هیئت دبیران آن کانون بودهاست. او که در کنار دیگر آزاداندیشان همفکر خویش در مرکز جنبش روشنفکری ایران بود، پس از اعدام دوستش، سعید سلطانپور در سال ۱۳۶۰، مخفیانه زندگی میکرد و پس از مدتی از ایران مهاجرت کرد. او از سال ۱۳۶۳ در لندن زندگی میکند. اسماعیل خویی صدور فتوای قتل سلمان رشدی به وسیله روحالله خمینی را، مانند بعضی دیگر از روشنفکران، نویسندگان و شاعران سرشناس جهان و ایران از جمله هارولد پینتر، نادر نادرپور محکوم کرد. او همچنین از پایهگذاران کانون نویسندگان ایران در تبعید و از پایهگذاران انجمن قلم در تبعید است. او در کنار احمد شاملو به عنوان یکی از مهمترین نمایندگان شعر فارسی با زیگفرید اونزلد که به دعوت انستیتو گوته به ایران آمده بود، ملاقات کرد. آثار اسماعیل خویی در شهرها و کشورهای مختلفی به چاپ رسیدهاند: از مشهد و تهران، تا سوئد، آمریکا، کانادا، انگلستان، کرواسی و آلمان. خویی به شکل غریبی، تعهد اجتماعی خویش را که گاه در زبان خشمگین یک انقلابی به ستوه آمده از بیعدالتی جاری میشود، با اندیشههای فلسفی شرایط انسانی در بیان انتقادی یک روشنفکر؛ یا با تغزل میآمیزد. او زبان تصویری بسیار ظریف و دقیقی را بکار میگیرد که از سادهترین چیزهای روزمره گرفته تا غیرمنتظرهترین استعارهها (ایماژها) را در خود جای دادهاست. خویی در دوران رژیم پهلوی برای مقابله با سانسور از زبان سمبولیک ویژهای استفاده میکرد. او گنجینهٔ تصاویر جاودان شاعران کلاسیک را بکار میگرفت، اما آن را –همانند دیگر نمایندگان مکتب سمبولیستهای اجتماعی که او نیز به آن تعلق داشت و خدمت بزرگی به آن کرد- با محتوی نو و کاملاً متفاوتی پر میکرد. به این ترتیب او یکی از جانشینان جدی آن نسل از شاعران متعهد است که مانند نیما یوشیج قلمشان سلاحی برای مبارزه علیه سرکوبهای اجتماعی و سیاسی، و پیش از هر چیز علیه خفه کردن ادبیات، و در راستای رسیدن به آزادی اندیشه و بیان بودهاست. شاید بخواهیم خویی را یک شاعر سیاسی بنامیم. اما این کار موجب تقلیل گستره و ژرفای آثارش خواهد شد، چراکه سرچشمهٔ تعهد اجتماعی او شفقت است. چیزی که در رباعی «همبستگی» مانند دیگر اشعارش بیان شده – و نه فقط در فرم بلکه در محتوا نیز در سنت کلاسیک شعر فارسی قرار میگیرد؛ چون سعدی هم ابیاتی با همین مضمون دارد. خویی میگوید: با یک دل غمگین به جهان شادی نیست تا یک ده ویران بود، آبادی نیست تا در همهٔ جهان یکی زندان هست در هیچکجای عالم آزادی نیست اسماعیل خویی دو بار تاکنون ازدواج کرده که هر دو بار از همسر خود جدا شدهاست. نخستین بار با خانمی غیر ایرانی و کاتولیک ازدواج کرد و پس از آن با «رکسانا صبا» دختر موسیقیدان پرآوازه ابوالحسن صبا که یادگار آن ازدواج دو دختر بنامهای سبا و سُرایه میباشد. سبا خویی پس از بیست سال دوری در حال حاضر با پدرش در لندن زندگی میکند و کارمند شبکه تلویزیونی من و تو است. سُرایه در ایران زندگی میکند.
(برگرفته از سایت پیکی پدیا)