.از زیر خاک <> Az Zire Khak (From Below the Ground)

14.00

Close
Price Summary
  • 14.00
  • 14.00
  • 14.00
In Stock
Book number: 7517 Book Author: Khaksar, Nasim (خاکسار، نسیم )ISBN: 978-90-76160-19-1 Categories: , Tags: , , , ,
Additional Information
Original title Az Zire Khak ( From Below the Ground )
Book Author Khaksar, Nasim
Publisher .Dena Publishing (The Netherlands)
Published place The Netherlands
Published date 2019
Edition First Edition
Cover type paperback
Pages 235
Weight 400
Dimensions 21 × 15 × 1.7 cm
Language persian
Agegroup Adults
نویسنده/مولف خاکسار، نسیم
نام ناشر .نشر دنا (هلند)
دسته بندی ادبیات ایران (رمان و داستان), ادبیات فارسی
تاریخ انتشار 2019
محل انتشار The Netherlands
گروه سنی بزرگسالان
تعداد صفحات 235
زبان فارسی
نوع-جلد جلد نرم (شومیز)
شابک 978-90-76160-19-1
Description

از زیر خاک

این مجموعه شامل نوزده داستان کوتاه است که نسیم خاکسار آنها را بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ نوشته است.
عنوان کتاب برگرفته از نام یکی از داستان‌هایی است که نسیم چهارده سال پس از قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و به یاد جانباختگان این کشتار به نگارش درآورده است.
نسیم خاکسار در مقدمه کتاب نوشته: « این داستان را تقدیم میکنم به منیره برادران، ایرج مصداقی و مهدی اصلانی که از بازماندگان کشتار ۶۷ هستند و در یادنوشته هایشان حس و صدای آن به خون خفتتان را می شنوم».

قسمتی از داستان:
«زير خاكم، اما نمرده ام. نه،‌ نمرده ام. چهارده سال پيش وقتي با كاميون همراه ديگران بارمان كردند و ريختندمان توي چاله من خودم را كشاندم بيرون از خاك. يعني دستم را كشيدم بيرون از خاك تا عابري كه مي‌گذرد ببيند كه ما اينجا هستيم. يك كشيش ارمني من را ديد و بعد همه فهميدند. يكي دو هفته بعد دوستان و آشنايان ما ‌ يكي يكي آمدند به ديدنمان. اوائل براي شان سخت بود. نمي‌گذاشتند. مادرم مي‌آمد با خواهرم. آن طرف تر از آن ها پدر پيري و پسرش. هي نگاه مي‌كردند به اطراف، توي چشمان‌شان، هم نگراني از آمدن آن هائي بود كه ما را زير خاك كرده بودند و هم موجي از جستجو براي يافتن تكه لباسي و شيئي از ما در اين يا آن گوشه خاك كه به آن ها بگويد ما اينجا هستيم. در همان دو هفته اول چند لنگه كفش و يك آستين پيراهن و يك ساعت پيدا كردند و من هم كه دستم را كشانده بودم بيرون از خاك. من را زودتر از بقيه پيدا كردند. دستم كه بيرون بود آسمان آبي را مي‌ديد و پرنده هائي را كه از توش مي‌گذشتند و چند تا لكه ابر سفيد را و به بقيه مي‌گفت چه ديده است. آن ها ،يعني دوستانم، خوششان مي آمد كه من هرچه مي بينم براي شان بگويم. من چون طبع رمانتيكي داشتم همه اش به چيزهاي قشنگ طبيعت نگاه ميكردم. من اصلاً نمي دانستم طبع رمانتيكي دارم. خيلي جوان بودم كه دستگيرم كرده بودند. پر از شر و شور بودم . فرصت نداشتم مثلاً به اين كلاغي كه روبرويم بر خاك نشسته بود نگاه كنم. به پرهاي سياهش كه باد زير آن ها مي زد و كمي هواشان مي‌كرد و يا به سرش كه هي مي چرخيد به اطراف. بعد كه پيدايم كردند از طرف بچه ها پيام خودمان را كه براي مان گل و سبزه بياوريد به ديدار كننده هايمان دادم. گفتم برايمان سرو بياوريد و يا كاج، و در همين نزديكي ها بكاريد. آوردند. اما آن هائي كه قرار بود بياورند، نياوردند. يك راننده تاكسي آورد. نمي‌دانم از كي شنيده بود. آمد نزديك من، من آن وقت ديگر زير خاك بودم، اما استخوان يك بند انگشتم بيرون افتاده بود جائي روي خاك،‌ قاطي خاك كه كسي نمي ديديش. با همان يك بند كوچولو مي توانستم هرچه دلم مي خواست از بيرون را تماشا كنم…..

 

This collection includes nineteen short stories written by Nasim Khaksar between 2001 and 2014.
The title of the book is taken from the name of one of the stories that Nasim wrote fourteen years after the massacre of political prisoners in 1967 in memory of the victims of this massacre.

Scroll To Top
Close
Close
Shop
0 Wishlist
0 Cart
Close

My Cart

Shopping cart is empty!

Continue Shopping

Send this to a friend