امتناع تفکر در فرهنگ دینی
بررسی تفکر دینی در طول تاریخ.
آرامش دوستدار محتوای کتاب خود را به اختصار شرح میدهد: ”من کوشیدهام اولا توضیح بدهم که منظور من از اعتقاد چیست و چگونه برابر اعتقاد اندیشیدن یا تفکر قرار میگیرد و نه بیاعتقادی. سپس پرداختهام به اینکه ما از دوران پیشین، یعنی از زمان هخامنشیان و زرتشت، عملا از دو ناحیه تحت سلطه دین بودیم: هم از طریق حکومت هخامنشیان و هم از طریق تصورات زرتشتیز سپس من نمونههایی را در اسلام نشان دادهام که بر اساس این نمونهها، فکر میکنم موفق شدهام نشان دهم که همه آدمهای مهم ما به صورتی در وابستگی اندیشیدهاند، البته در اینجا ”اندیشیدن“ را باید در گیومه گذاشت. یعنی مواردی که من آنجا آورده و نشان دادهام، موارد مهمی هستند در تاریخ ما، از جمله ابن سیناست، از جمله در خارج از تاریخ ما اما در تاریخ جهان اسلام ابن خلدون است و ابوریحان بیرونی است. بخصوص در مورد این آخری، یعنی ابوریحان بیرونی، که پژوهشگری نسبتا مستقل بوده است، میبینیم که نشان میدهد که چگونه در پنجه دین گرفتار است و بنابراین نمیتواند آن گونه که میبایست تکان بخورد. البته دو مورد نیز نشان دادهام، که این دو مورد در فرهنگ ما استثنا بوده اند: یکی عبدالله روزبه ابن مقفع است و دیگری رازی است. این دو مورد را نشان دادهام که در تاریخ فرهنگ ما از طریق این دو نمونه اندیشیدن صورت گرفته است، با وجود سلطه دائمی و چیرهناپذیر دین در مملکت ما. اما هر دو نمونه، یعنی ابن مقفع و رازی، طبعا کاری از پیش نتوانستند ببرند، برای اینکه زیر چرخ دندههای فکر دینی از بین رفتند. در پایان کتاب فصل نسبتا مشروحی هست که اختصاص داده شده به فردوسی، سبب آن هم این است که فردوسی به عنوان ایرانیترین شاعر ما در سال چهارصد پس از ظهور اسلام آنچه را با رویداد اسلام بر ما گذشته بوده و همچنین ادامه خواهد داشت، دیده است. یعنی فردوسی در هزار سال پیش پیشبینی کرده و دیده که این فرهنگ از کجا شروع شده و به کجا منتهی خواهد شد، یعنی به وضع رقت انگیز کنونی، اگر اینجا بخواهم بگویم. بنابراین بقیه را هم باید به تفصیل خواند و خیال نمیکنم بیش از این ممکن باشد که من باز توضیح بدهم.“
L` impossibilité de penser dans la culture religiuse.
The Impossibility of Thinking in the Religious Culture