“نشر آفتاب؛ ناشر سانسور شدهها، نشر بی سانسور”. در ادامه هم گفته شده:
آمدهایم که بمانیم و بر عهد خویش با دوست وفادار باشیم.
آمدهایم تا روزن نور باشیم در انتهای تونل تاریک سانسور.
آمدهایم تا سنگی باشیم برای شیشهی عمر دراز سانسور در مام وطن.
آمدهایم تا پاسدار آزادی بیان باشیم و فرصتسوزی سانسور را دور بزنیم.
آمدهایم تا ناشر بی سانسور باشیم و ناشر سانسور شدهها.
سانسور که ریشه در تاریخِ ایران دارد، در سالهای پسا بهمن 57 هر روز سیاهتر شده است و چون گولهی برفی که از کوه سرازیر میشود، هر آن هراسانگیزتر از پیش هنر و هنرمند را ناگزیر به زندگی در سایهِ تاریک خویش میکند. تونل تاریک سانسور را سوسوی انتهای تونل روشن نمیکند تاریکی سانسور را فقط با نور شمعهای همهی آفرینشگران هنری که در کنار هم مشعلی پُر نور میشود، مینوان کنار گذاشت. با حرارت مشعل آزادی بیان است که گولهی برف هر روز بزرگتر شدهی سانسور را میشود ذوب کرد و آب آن را هم بخار کرد و برای همیشه به آسمان فرستاد.
سانسور خُرهای است که اگر به جان جامعهای رخنه کند، از درون، فرهنگ و هنر را میپوساند.
سانسور اگر متداوم شود، در ذات خود فرهنگ جامعه میشود،
سانسور اگر پذیرفته شود، خودسانسوری که دردی است مهیبتر از سانسور ریشهی آزادی بیان را در نهان و بدون مُهر سانسور خشک میکند.
سانسور و خودسانسوری اگر بر فرهنگ جامعه رخنه کنند و مانا باشند، سانسورچی به این خیال که آزادی بیان را در سایهِ تاریک خود دارد، هر روز دامنهی آزادیهای اجتماعی را تنگتر میکند و در سیاهی پنهان آن قهقاه میزند.
سانسورچی اگر موفق شود خودسانسوری را به آفرینشگر هنری تحمل کند، اندیشهی هنرمند هرگز آنگونه که باید بیان نمیشود. آنچه بیان میشود یا منتشر میشود، نیمی از چیزی است که اندیشیده شده است و به ناگزیر نیمهفرهنگ در جامعه رشد میکند که عاری از حقیقت است. واقعیتی است بی خطر برای سانسورچی و فریب جامعه.
مانایی و ایستایی سانسور و خودسانسوری، مهلکتر از کشتار اندیشمندان هر جامعهای است. زیرا مقاومت، گوهر کشتار اندیشمند است. اما اگر اندیشمند به خودسانسوری واداشته شود، مقاومت و ایستادگی نیز میمیرد و پژمردگی با ظاهری عامهپسند جانشین آن میشود.
با خودسانسوری، هنرمند نیمی از اندیشههای خود را به صورتهای گوناگون عیان میکند و بخش اصلی آن که گوهر نقد جامعه است را، به خاطر آرامش خویش که مرگ تدریجی او است، ناگفته میگذارد و مردم با ذات اندیشهی فرهیختگان جامعه آشنا نمیشوند. عافیتجویی سرشت چنین جامعهای میشود و دستگاه سانسور هم هر روز دامنهی تاریک ناآگاهی را بیشتر میکند. تاریکی چنان فراگیر میشود که کلامی خارج از دایرهی سیاه سانسور، حکم قطرهی آب است برای مورچه که دریایاش میخواند.
به همین خاطر و برای دور زدن گردونهی سیاه سانسور آمدهایم تا نگذاریم سانسور و سانسورچی مانا باشند. آمدهایم تا دستگاه سانسور فکر نکند در عصر کنونی که دوران انفورماتیک است، هنوز هم میتواند قلمها را بشکند و زبانها را ببُرد.
آمدهایم تا دریچهای باشیم به روی نور و باورمند به آزادی بیان بی حد و حصر به طور مساوی و برای همگان.
آمدهایم تا به هیچ باور سیاسی یا مذهبی وابسته نباشیم و تنها هدفمان پاشیدن نور است بر تاریکی مطلق سانسور که هر روز سیاهی آن بیشتر میشود.
آمدهایم تا کتابهای سانسور شده یا کتابهای غیرقابل انتشار را منتشر کنیم. دستهای همهی نویسندگان را میفشاریم و پنجرهی پرهیز از عافیتجویی را برای فروپاشی خانهی سیاه سانسور و گریز از خودسانسوری، به رویشان میگشاییم.
آمدهایم تا خانهی امنی باشیم برای همهی کسانی که دل در گرو آزادی بیان دارند. با نشر آفتاب از سایه خودسانسوری به نور درخشان آزادی بیان پناه ببرید و فرصت دهید تا مردم با اندیشههای ناب شما آشنا شوند.
(برگرفته از سایت ناشر)