فلامنکو و ترانه های کولی
بخشی از یادداشت و پیش گفتار نویسنده:
وقتی قرار شد از حدود هشتاد مطلب کوتاه و بلند در مورد هنر فلامنکو که در وبلاگم ”از دور بر آتش” در سال های بین ٢٠٠٣ تا ٢٠١٦ منتشر کردم کتاب کوچکی فراهم بیاورم دیدم هیچ مطلبی به اندازهی مطلب ”باز هم از کولیها و فلامنکو” که در روز ٢٦ مارس ٢٠٠٤ یعنی نزدیک به دو دهه پیش منتشر کردم به عنوان ”سر سخن” در این کتاب مناسب نیست.
داشتن سايت ”از دور بر آتش” اين شانس را برايم فراهم كرده است كه پس ار بيست سال دورى از عزيزانم در وطن، بتوانم با آنان در تماس باشم. گردانندگان نازنين نشريه ماهانه ”ايران فلامنكو” كه در ايران انتشار میيابد از همين طريق اقدام به بازچاپ برخى از مطالبى كه من در زمينه فلامنكو نوشتهام در نشريهاشان كردند و انگيزه بيشترى برايم فراهم آوردند تا در اين باره بيشتر بخوانم و بنويسم. اخيرا هم پرسشهائى را در مورد كولیها و فلامنكو طرح كردند كه من به آنها پاسخ دادم و در شماره اخير ايران فلامنكو انتشار يافته است. با اجازه گردانندگان نشريه ”ايران فلامنكو” متن اين پرسش و پاسخ كوتاه را براى خوانندگان سايت خودم در زير میآورم:
چه شد كه به ميان كولیها رفتيد و چه موضوعى در ابتدا براى شما در اين باب جذابيت داشت؟
آشنائى جدى من با كولیها و زندگى آنها از دوازده سيزده سال پيش آغاز شد وقتى كه از طرف تلويزيون هلند قرار شد در مورد زندگى آنها و مسائل و مشكلاتشان فيلم بسازم. من همواره به دانستن در مورد اين قوم سرگردان تمايل داشتم و اين قرارداد اين امكان را برايم فراهم كرد كه به طور جدى در موردشان مطالعه كنم. همانطور كه میدانيد كولیها در تماس گرفتن با غيركولیها خيلى محتاط هستند و بسيار مشكل كسى را به درون جامعه خود راه میدهند، ولى وقتى اطمينانشان جلب شود يكباره تمام درها را بهروى آدم باز میكنند. و اين چيزى است كه براى من پس از ششماه كه در كمپهاى مختلف با آنها نشست و برخاست كردم رخ داد. بعد از دانستن از تاريح زندگى آنها فيلم نامهاى نوشتم با عنوان ”ما كولى هستيم” و فيلمبردارى را آغاز كردم. من با كاروان خودم به همراه آنها به سفرهاى كوتاه و بلند رفتم و از تمامى مراسم سنتى آنها مثل ازدواج، تولد نوزاد، غسل تعميد، خاكسپارى و عزا و البته موسيقى و رقص كه انگار با خونشان عجين است فيلم گرفتم.
پس از پخش اين فيلم از تلويزيون كه در سه قسمت نيمساعته انجام گرفت رابطه من با كولیها عميق تر شد و من به فكر ساختن يك فيلم داستانى سينمائى از آنها افتادم. دوباره به ميانشان برگشتم و با كمك خودشان فيلمنامهاى نوشتم به عنوان ”لالا و ناپدرى من” كه متاسفانه نتوانستم امكانات لازمه را براى ساختنش فراهم كنم. اين فيلمنامه بعدا در لس آنجلس توسط انتشارات ”نشر كتاب” منتشر شذ.
چه تفاوت و چه وجه اشتراكى ميان كوليان اسپانيا و كولیهاى ايران وجود دارد؟ (البته منظور از كولیهاى ايران همان عشاير میباشند)
میدانيد كه تا اواسط قرن بيستم در ميان مردمشناسان و محققان اجتماعى در مورد اصل و نژاد كولیها اختلاف نظر بسيارى وجود داشت اما حالا چند دهه است كه پاسخ اين پرسش از طريق زبانشناسى پيدا شده و تمام اساتيد به آن باور دارند. اجداد كولیهاى پراكنده در سراسر جهان بخشى از مردم هند بودند كه در حوالى رود سند (در پاكستان كنونى) میزيستهاند كه در حوالى قرن يازدهم مسيحى به دليل خشكسالى و جنگهاى مداوم بومى و منطقهاى از سرزمين خود آواره شده و به اينسو و آنسوى جهان پناه بردهاند. مسير حركت آنها در طى قرون ثابت نبوده است. بخشى از طريق ايران به تركيه و از آنجا به اروپا وارد شدهاند. بخشى از طريق جنوب به شمال افريقا و از طريق مراكش به جنوب اسپانيا راه يافتهاند (و اينها همانند كه خالق هنر فلامنكو محسوب میشوند؛ موزيكى كه پرداختهى خلاقانهاى است از موسيقى درونگراى عربى، موسيقى ضربى اسپانيائى و موسيقى حسگراى خود كولیها).
و اما در مورد بخشى از پرسش شما اجازه بدهيد توضيح دهم كه عشاير ايران را نبايد با كولیهاى ايران اشتباه گرفت. عشاير ايران گرچه در ظاهر برخى از شباهتها را در زندگى روزمره با كولیها دارند ولى نه از نظر قومى و نژادى و نه از نظر سابقه و پشتوانه تاريخى هيچ ربطى به كولیها ندارند. انگيزه جابجائى آنها هم نه مثل كولیها به خاطر بیجا و مكانى دائمى كه به خاطر ييلاق و قشلاق كه لازمه دامدارى است میباشد.
گرچه آمارى در اين باره ندارم اما از طريق مشاهده میدانم كه كولیها در تمام استانهاى مختلف ايران پراكندهاند و همچنان با پرداختن به كارهائى مثل مسگرى و سفيدگرى ظروف و آهنگرىِ سيار، زندگى میگذرانند.
چه ارتباطى ميان زندگى كوليان و موزيك فلامنكو وجود دارد؟
بگذاريد با نقل يك ضربالمثل كولى پاسخ به اين پرسش را آغاز كنم. ”كولیها با گيتار و ترس از پاسبان به دنيا میآیند!”
موسيقى مثل ترس از پليس به واقع در خون آنهاست. و اما موسيقى كولیها بسيار وسيعتر از موسيقى فلامنكو است. موسيقى كولیهاى اروپاى شرقى از جمله كولیهاى رومانيائى يكى از غنىترين مجموعههاى موسيقى محلى در اروپاست (استفاده از ويلن به عنوان ساز اصلى به جاى گيتار در مويسقى فلامنكو، بارزترين نشانه تفاوت ميان اين دو موسيقى هم ريشه است).
اما اين واقعيت دارد كه فلامنكو موفقترين موسيقى كولیها و شناختهشدهترين و پرطرفدارترين آنها در جهان است. همانطور كه در بالا به آن اشاره كردم كولیهاى اسپانيا را اگر هم خالق اين موسيقى ندانند بدون شك گسترش دهنده و حامل اصلى آن میدانند. تمامى هنرمندان نامدار فلامنكو، به استثنای چند نفر انگشت شمار، كولى بوده و هستند؛ از خواننده و رقصنده گرفته تا سازنده موسيقى و سراينده ترانهها.
نوع زندگى و رفتار اين كوليان از ديد شما به عنوان يك فيلمساز چه بود؟
براى من همواره زندگى اقليتها جالب توجه بوده است. ما معمولا به نوع زندگى خودمان و دور و برمان چنان عادت میكنيم كه گمان میكنیم زندگى هيچ شكل ديگرى نمیتواند به خود بگيرد در حالیكه وقتى وارد جوامع ديگر میشويد دنياى تازه و رنگارنگى از جلوههاى زندگى مقابلتان قرار میگيرد كه ارزش بررسى و توجه دارند.
چند سال پيش براى ساختن فيلم مستندى در مورد يك فرقه كوچك مذهبى به نام ”مِنونيتها” كه شاخهاى از مسيحيتاند به جنگلهاى وسيع اطراف شهر سانتاكروز در كشور بوليوى سفر كردم و مدتى را با مردمى كه ريشه در شمال اروپا داشتند اما نسل اندر نسل آواره زيستند و بخشى از آنان در آن سوى جهان در قاره امريكاى جنوبى روزگار میگذرانند سر كردم. دنياى آنها هم مثل دنياى كولیها مملو از رمز و راز و سادگى و پيچيدگى است.
اشعار فلامنكو را چگونه ارزيابى میكنيد و چه خصوصيتى براى آن قائليد كه انقدر شما به آن علاقمند شديد؟
همانطور كه میدانيد من تعدادى از اين اشعار را از اسپانيائى به فارسى برگرداندهام و نشريه شما هم برخى از آنان را منتشر كرده است. اشعار كولیها مثل همه ترانههاى بومى در سراسر جهان از سادگى و صميميت زيادى برخوردار است. مضامينى ساده و شفاف دارد و از زندگى روزمره خود آنها تغذيه میكند. قبلا هم نوشتهام كه ترانههاى فلامنكو مرا به ياد ترانههاى روستائى مازندرانى میاندازد؛ هم از نظر مضمون، و هم از نظر سادگى در شيوه بيان.
شايد بد نباشد با ترجمهی بندى از يك ترانه كولى اين گفتگو را ببندم:
صخره نيستم كه موج بر من بكوبد
از گوشتم و استخوان،
و شايد همين فردا از دهانم بشنوی:
خداحافظ