زندگی، عشق و مرگ از دیدگاه صادق هدایت
شاپور جورکش در کتاب «زندگی عشق و مرگ از دیدگاه صادق هدایت» نگاهی نو به بوف کور و دیگر عاشقانههای این نویسنده کرده است. او معتقد است که بیشتر مفسران و منتقدان هدایت او را خوب نشناخته و درست تحلیل نکردهاند و با دریافت نادرست از آثارش هویتی کاذب به او تحمیل کردهاند. خواننده، بعد از مطالعه نظریههای مطرح شده در کتاب حاضر، با صادق هدایتی آشنا میشود که، با آن چه تاکنون از طریق نقد و تحلیلهای منتقدان مختلف میشناخته، کاملاً متفاوت است. چرا که بیشتر منتقدان و مفسران آثار هدایت، به جای آن که با بررسی همه کارهای او نظام فکری و سمتگیری اجتماعی او را استخراج کنند و بعداً بوفکور را در پرتو آن منظومه فکری تحلیل کنند، بدون آن که بتوانند از نظام نمادینی ثابت و دستگاه نقدی مشخص پیروی کنند، از طریق التقاط نمادهای متناقض، هر گوشه از بوف کور را به شکلی تعبیر کردهاند، و در نهایت توهمات مالیخولیایی راوی بوفکور را مبنای فکری نویسنده تلقی کردهاند، و بر پایه همان خشت کج اوّل، از طرفی، به بررسی آثار دیگر هدایت بنا نهادهاند و اندیشه و پیام آن آثار را وارونه جلوه داده، در محاق کجاندیشی فروبردهاند و هدایت آرمانگرا را تا حد بیمار روانی «با تمایلات آدمکشی» تنزّل دادهاند. در نقدهای همه تقبیحگران و تمجیدگران ـ اعم از نقد اتوبیوگرافیکال، روانشناسانه، سیاسی، اجتماعی و غیره ـ پیشانی شخص هدایت دستکم داغگاه یکی از انگهای زیر بوده است: وسواسی»، «مالیخولیایی»، «بدبین و مأیوس»، تاریکاندیش»، «ناتوان»، «زنکش»، «جبرگرا»، «صوفی»، «بودایی»، «مبلّغ هنر منحط»، اشاعهدهنده فلسفه پوچی»، «مدّاحمرگ»، «دنبالهگوی هذیانهای نروال»، «پیروآلنپو»، مقلدریلکه»، «ردگیرکافکا». «داستاننویس ناشی» و … علیرغم این همه سوءتفاهمها و پیشداوریهای روزمرّه، کتاب حاضر میکوشد مفروضات زیر را روشن کند: ۱ ـ نویسنده بوفکور نه تنها با راوی آن یگانه نیست، بلکه از این راوی فاصله انتقادی دارد. ۲ ـ دیدگاهصادقهدایت نسبت به زنان خوشبینانه و جانبدارانهاست. ۳ ـ در بوفکور تکنیک خاصی به کار رفته که در ایران چندان شناخته شده نیست، و همین امر بسیاری از سوءتفاهمها را به وجود آورده است. برای این منظور، کتاب حاضر در ابتدا مرور و نظری بر تحلیلها و برداشتهای بعضی منتقدان این اثر خواهد داشت، سپس گوشهای از اندیشههای هدایت را در ارتباط با مضمون بوفکور در دیگر آثار هدایت مورد بررسی قرار میدهد، تا کمال آن اندیشهها و تبحّر تکنیکی هدایت را در بوفکور باز نماید. در انتها، با تأکید بر این که برای یک اثر نمادین یک معنای خاص وجود ندارد، تلاش خواهد داشت که با حفظ نظام نقد خود، به محتملترین پیام بوفکور نزدیک شود.
A new look to The Blind Owl and the other romantics