خانه آخر
محور نمایشنامه خانه آخر دو انسان در شهرستانی پرت و دورافتاده اند. دو انسان تنها با دو زاویه نگاه به زندگی و جهان بینی. یکی ایوان دیمتریچ گروموف، مردی سرد و گرم چشیده، اخراجی یک اداره فکسنی و تنها در یک سو؛ و در سوی دیگر، تنهایی دیگر، دکتر آندره یفی میچ راگین، پزشک تنها بیمارستان شهر. در نمایش نامه `خانه آخر`، `پزشکی که از قماش بیمار است به لحاظ اندیشه ورزی و انزوا و حساسیتهایش نسبت به محیط و آدمیان، گیرم در طبقه اجتماعی مغایر. بیمار که پیشتر پلههای سقوط اجتماعی را به سرعت پیموده و به انزوا رانده شده است، به اتهام احساس نا امنی ـ نگرانی، به زندان برده میشود و انجمن شهر و مفتشهای شان ـ پنهان و آشکار ـ بر او نظاره و اشراف دارند تا سرانجام به سوی جنون برانندش. پزشک هم اگر چه رئیس بیمار ـ تیمارستان ـ زندان است، در بطالت و ابتذال روابط اجتماعی ـ اخلاقی طبقه خودش سرانجام دچار سرخوردگی و انزوا میشود و دو انسان منزوی [و مهجور نسبت به نکبت و بطالت محیط] یکدیگر را همان دوزخی مییابند [به نام `خانه آخر`]…`.
This story is about the lives of two people in adeserted place.One a fired man the other the doctor of a hospital.