آزاده خانم و نویسنده اش (آشویتس خصوصی دکتر شریفی
رمان‘ از بدو پیدایش تا به امروز‘ اسطوره زدایی را به نحوی مداوم و مستمر تجربه کرده است . این تجربه که همواره با تخریب و در هم شکستن هنجارهای نوع ادبی رمان نیز همراه بوده است ‘ در حقیقت بازتابی است از بحرانی که جهان قهرمان داستان را فراگرفته است. با این وصف‘ به موازات هر کنشی مبنی بر اسطوره زدایی‘ کنش متقابل دیگری نیز شکل می گیرد که اساسش بر احیای اسطوره استوار است . این فرایند کم و بیش همیشه با ایجاد اسطوره هایی نوین همراه بوده است.
آزاده خانم و نویسنده اش یا آشویتس خصوصی دکتر شریفی (چاپ دوم) ‘ به قلم رضا براهنی‘ بازگوی چنین تمایلی است؛ تمایل مستمر برای از بین بردن اسطوره ها با هدف اینجاد سلسله ای مرکب از «اسطوره های شخصی ونو»
رمان در ظاهر از جایی آغاز می شود که دکتر رضا قرار است قصه ای را برای چاپ به دوستش دکتر اکبر بدهد. ازاینجا به بعد دکتر شریفی، آزاده خانم و دکتر رضا در واقع داستان را با همدیگر می نویسند یا آنگونه که نویسنده می گوید نامی نویسند. این سه به یک معنا از سه زمان و مکانِ گوناگون در مرکزِ رمان به عکسبرداری از آدمهای نامریی می پردازند. در این جا بد نیست برای توضیحِ آنچه می خواهم بگویم به ساختمان کامرا اوبسکورا به معنای اتاقِ تاریک، تاریکخانه که سر آغازِ اختراعِ دوربین هایِ عکاسی است توجه کنیم. نخستین دوربین هایِ عکاسی یک اتاقکِ تاریک بود که به کُمکِ روزن بسیار ریزی در رویِ یکی از دیواره های آن، تصویرِ بیرون را داخلِ این اتاق که به ایتالیایی و لاتین کامرا نامیده می شود، رویِ دیوارِ روبرویِ آن روزن، می انداختند.
بعد ها لنز (به فارسی: عدسی یا فارسی تر: مَرْجُمَکْ) جایِ این سوراخ را می گیرد، اتاقک کوچکتر می شود و کم کم شکل و شمایلِ دوربین های عکاسانِ دوره گرد را به خود می گیرد (که عکس برای شناسنامه یا عکس برای تذکره می گرفتند و من هنوز آن عکاسِ ارمنی آشنای کودکی ام را به یاد دارم که هنگامی که سرش را برای ظهورِ عکس داخلِ دوربین می کرد به یک موجودِ اساطیری تبدیل می شد، چیزی همانندِ اسب-آدم های یونانی.)
مکانیسمِ این رمان بی شباهت به این کامرا اوبسکورا نیست. آزاده خانم، دکتر شریفی و دکتر رضا مانندِ پرتو هایی از کهکشانهای گوناگون از سوراخِ کوچکی می گذرند و تصویری رویِ دیوار کامرا اوبسکورایِ ذهنِ رُمان،آری درست خواندید: ذهنِ رُمان، می افکنند. آنها از زمانهایِ کیهانی ی متفاوتی در یک جا یعنی در این رمان بهم می رسند. من بر آنم که رُمانِ آزاده خانم را باید دستِ کم از سه زاویه بررسی کرد: زبان، زمان و شخصیت پردازی. این مثلث، مثلثِ برنده ی این رُمان است. آزاده خانم از دیدگاهِ زبانی یک رُمانِ یگانه است. نویسنده می گوید:
رُمان خیالِ زبان خواهد بود، دوستِ عزیز، شما هم زبان هستید.
Azadeh Khanum and her author is a novel by Reza Braheni. The style of this novel is postmodern.