بیست و یک درس برای قرن ۲۱
یووال نوح هراری خود به بهترین نحو در مقدمه هدفش را از نوشتن این کتاب بیان کرده است. با هم گزیده ای از مقدمه را می خوانیم. فهرست کتاب را هم در آخر آورده ایم تا با بحث های جذاب و البته حیاتی کتاب برای زندگی در دنیای امروز آشنا شوید.
به عنوان تاریخدان، نمی توانم به مردم غذا و لباس بدهم _ اما می توانم تلاش کنم کمی شفافیت به آنها عرضه کنم، و از آن راه، به مسطح شدن زمین بازی جهانی کمک کنم.
کتاب اولم، انسان خردمند، گذشته انسان را بررسی کرده و نشان می دهد چگونه میمونی ناچیز به فرمانروای سیاره زمین تبدیل شد.
انسان خداگونه، کتاب دومم، تعمقی است درباره آینده درازمدت زندگی، درباره اینکه چگونه انسانها ممکن است عاقبت به خدایان تبدیل شوند و اینکه مقصد نهایی هوش و وجدان بشر چه می تواند باشد.
در این کتاب ( 21 درس برای قرن 21) می خواهم بر اینجا و اکنون تمرکز کنم. تمرکز من بر مسائل جاری و آینده بی واسطه جوامع بشری است. اکنون چه چیزی در حال روی دادن است؟ بزرگترین چالش ها و مهم ترین انتخاب های امروز چیست؟
کتاب نخست من، انسان خردمند، گذشتهی بشر مورد بررسی قرار گرفته است. اینکه چگونه یک موجود بیاهمیت حکمفرمای سیاره زمین شد.
انسان خداگونه، کتاب دوم من، آینده دور و درازی زندگیِ بشر را مورد مطالعه قرار میدهد. به تعمق در این نکته میپردازد که در نهایت، چگونه انسان خدا خواهد شد، و فرجام نهایی هوش و آگاهی چی خواهد بود.
اما در این کتاب، ۲۱ درس برای قرن ۲۱، میخواهم به مکان و زمانِ حال نگاهی عمیقتری داشته باشم – بر امور جاری و آیندهی قریبالوقوعِ جامعهی بشری. اینک چی در حال وقوع است؟ بزرگترین چالشها و حیاتیترین تصمیمات/انتخابهای امروزِمان چیست؟ چهچیز درخور توجه است؟ کدام مهارتها را باید به اطفال خویش آموزش دهیم؟
طبعاً، هفت میلیارد انسانْ هفت میلیارد دستورِکارِ (agenda) متفاوت دارند، و همانطوریکه اشاره شد، تفکر درباره تصویر بزرگْ جلال و شکوهی نسبتاً بینظیری را به نمایش میگذارد. یک مادرِ تنها که بهسختی تلاش میکند تا دو فرزندش را در منطقهی زاغهنشینِ پُرجمعیتِ بمبئی پرورش دهد، صرفاً به جای توجه و تمرکز دارد که بتواند وعدهیی غذایی بعدیشان را تأمین کند؛ قایقِ مملو از پناهجویان در وسط مدیترانه، برای یافتن خشکی، مدام و بیوقفه به افق خیره میشوند؛ مردی در حال احتضار در یکی از شفاخانه/بیمارستانهای شلوغِ لندنْ تمام توانش را همسو میکند تا لااقل یک نفسِ دیگر تازه کند. اینها مشکلاتی بهمراتب مهمتری نبست به مسئلهی گرمایش زمین و یا بحران لیبرال دموکراسیاند. هویداست که – برای این همه مشکلات – هیچ کتابی قدرت ارائهی راهِحل جامع و مانع را ندارد، و من نیز در جهت بیرونرفت از چنین وضعیتهای درسهای زیادی برای ارائه ندارم. صرفاً امیدوارم بتوانم از آنها چیزی بیاموزم.
برنامهی (agenda) من در اینجا، در این کتاب، جهانی است. من به قدرتهای عظیمی توجه خواهم داشت در حال شکلدهی به دنیای ما هستند و احتمالاً بر آیندهی سیارهی ما نیز تاثیر خواهند داشت. تغییراتِ آبوهوا ممکن فراتر از نگرانیهای مردمْ در برابر وضعیتهای اضطراریِ مرگ و زندگی باشد، مُنتها این گمان نیز وجود دارد که همین عامل در نهایت زاغههای پُرجمعیت بمبئی را غیرِقابلسکونت سازد، موجِ تازهای از پناهجویان را راهیِ مدیترانه نماید، و موجب بحران جهانی در مراقبتهای صحی/بهداشتی شود.
واقعیت بُغرنج است و از رشتههای بسیاری تشکیل شده است، و این کتاب در تلاش است تا ابعاد مختلفی از معضلات جهانی را – بدون هیچگونه ادعای مبنی بر جامع و مانع بودن – پوشش دهد. برخلاف کتابهای انسان خردمند و انسان خداگونه، این کتاب، نه بهعنوان یک روایت تاریخی، بلکه بهعنوان مجموعه درسهای برگزیده در نظر گرفته شده است. باید بگویم که هر درس در این کتاب با نتایج کوتاه و ساده جمعبندی نمیشود؛ بلکه این درسها با هدف ترغیب خوانندگانْ به تفکر بیشتر و کمک به سهمگیری آنها در برخی از مهمترین مباحث زمانِما تدوین شده است.
این کتاب در گفتگو با عامهی مردم نوشته شده است. تعدادی از فصلها پاسخهای را شامل میشود که در پرسش از خوانندگان جمعآوری کردهام – از همکارانم و از روزنامهنگاران. نسخههای پیشینِ برخی از بخشهای کتابْ قبلاً به اشکالی دیگری نیز منتشر شدهاند. این امر فُرصتی را به من میداد تا با توجه به فیدبکهای دریافتشدهْ استدلالهای خود را مورد بازنگری قرار داده و بیشتر صیقل دهم. بعضی از بخشها روی سیاست تمرکز دارند، تعدادی هم بر تکنالوژی؛ پارهای روی دین و چندی هم به هنر. فصلهای هست که به تکریم خردِ بشری میپردازند، و فصلهای دیگر نقشِ حیاتی حماقتِ بشری را هایلایت میکنند. اما در سراسر کتاب سوال بنیادین همیشه پابرجاست: در دنیایی امروز چهچیزی در حال وقوع است، و معنای عمیق این رویدادها چیست؟
قدرت گرفتنِ دونالد ترامپ حاکی از چیست؟ درباره رشد فزایندهی بیماری همهگیرِ خبرهای جعلی چی میتوان کرد؟ چرا دِموکراسی لیبرال در بحران بهسرمیبرد؟ آیا نوید بازگشت خدا به گوش میرسد؟ آیا جنگ جهانی دیگری در شُرُف وقوع است؟ کدام تمدن صاحباختیارِ جهان خواهد شد – غرب، چین، اسلام؟ اروپا، آیا باید دروازههایش را بهروی مهاجرت باز بگذارد؟ آیا ملیگرایی راهگشایی مشکلاتِ نابرابری و تغییرات آبوهوایی خواهد بود؟ تروریسم، در این مورد میبایست چی موقفی را اختیار کنیم؟
هرچند این کتاب یک دورنمای جهانی دارد، اما من از جنبه فردی غافل نخواهم بود. برعکس، میخواهم بر روابطْ میان انقلابهای بزرگ عصرِ حاضر و زندگی درونی افراد تأکید و تمرکز نمایم. بهعنوان نمونه، تروریسم، با اینکه یک معضلِ سیاسیِ بینالمللی است، یک میکانیزم روانشناسی درونی نیز هست. تروریسم با فشار دادنِ دکمه وحشت در اعماق ذهن ما کار میکند و پندارههای خصوصی میلیونهای فرد را میرُباید. و نیز، بحران دموکراسی لیبرال، نهتنها در پارلمانها و مراکز رایدهی، بلکه در ژرفای نورونها و سِیناپسها هم جلوهگری میکند. اینکه بگویم حریم شخصی عرصه سیاسی نیز هست، ممکن کلیشه بهنظر رسد، اما در زمانهی که دانشمندان، شرکتها و دولتها در صدد هک کردنِ مغز بشریت برآمده، این مقوله افزونتر از هر زمانِ دیگر شوم و شیطانی پدیدار میشود. برایناساس، این کتاب آینهای خواهد بود از مشاهدات رفتارهای تمام افراد و عموم جوامع.
رفتار و اخلاق فردیمان در یک جهان بههمپیوستهْ تحتِ فشار بیسابقهیی قرار دارد. هریکی از ما در درون اسپایدروِبهای گیر افتادهایم که از یک طرف رفتارهای ما را رصد و دستکاری میکنند و از جهتی دیگر حتی ریزترین حرکاتِ ما را به مقصدهای دوردست راهی مینمایند. روتینِ روزانهی ما، زندگی انسانها و حیوانات را، نیمهراه، در آن سوی جهان متأثر میسازد، و بروزِ برخی از احساساتِ شخصیْ بهطور غیرمنتظرهای غوغایی در کل دنیا پرپا میکند؛ مثل شعلهای که با قربانیشدن محمد بوعزیزی در تونس روشن و منجر به برافروختهشدنِ بهار عربی شد، و یا زنانی که با اشتراکگذاری روایتهایشان در مورد آزار و اذیت جنسی، جنبش منهم (MeToo#) را شکل دادند.
با توجه به اینهمه گستردگی جهانی زندگی شخصیمان، مهمتر از هر زمان دیگر، حیاتی است که همین حالا به کشف و درک تعصبات مذهبی و سیاسی خود، امتیازات نژادی و جنسیتی خویش، و تمایلات سرگوبگر نهادیمان بپردازیم. اما آیا این یک اقدام واقعبینانه است؟ در دنیایی که فراتر از افقهای دیدِ من و خارج از کنترل انسان میچرخد، چگونه میتوان عرصهی اخلاقی واحد، پایدار و استوار را پیدا کرد؟
این کتاب با کاوش در گیرودارهای فعلیِ سیاسی و تکنالوژیکی دنیاییمان آغاز میشود. در پایان قرن بیستم، بهنظر میرسید که نبردِ همهگیرِ ایدئولوژیکی بین فاشیسم، کمونیسم و لیبرالیسم، با پیروزی قاطعِ لیبرالیسم به سرانجام خود رسیده است. نشانههای از فتحِ جهان بهبواسطهی سیاستِ دموکراتیک، حقوق بشر و سرمایهداری لیبرال در سراسر گیتی بهچشم میخورد. اما طبق روال معمول، تغییرِ جهتی غیرمنتظرهای شامل حال تاریخ شد، و پس از فروپاشی فاشیسم و کمونیسم، اکنون حال و روزِ لیبرالیسم پُرآشوب و متلاطم است. پس آهنگِ سفرِمان کجاست؟
این سوال بهطرزِ شگفتانگیزی تکاندهنده است؛ چرا که اعتبار لیبرالیسم دقیقاً زمانی درحال فروکش شدن است که انقلابهای دوقولویِ انفوتِک و بیوتِک گونهی ما را در برابرِ بزرگترین چالشهای تمامِ تاریخ قرار دادهاند.
ادغام انفوتک و بیوتک، ممکنْ زودتر از آنچه که انتظار میرود، میلیاردها انسان را از کار بیکار نماید، و بهتبعِآن منجر به تعضیفِ آزادی و برابری شود. الگوریتمهای بیگدیتا احتمالاً حکومتِ تامالاختیاری دیجیتالیای را ایجاد خواهند کرد که در آن همهی قدرتْ در دستانِ طبقه نخبه، اما بسیار کوچک، تمرکز یافته است؛ درحالیکه تعداد بیشُماری مردم نه صرفاً از استثمار شدن، بلکه از وضعیتِ بسیار بدتر و نامناسبتر از آنْ رنج میبرند.
در کتاب قبلیام، انسان خداگونه، دربارهی این ادغام بهتفصیل گپ زدم. اما از آنجاییکه آن کتاب به چشمانداز بلندمدت – یعنی به دورنمای قرنها و حتی هزارها سال – پرداخته، این کتاب بر بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسیِ نزدیک و قریبالوقوع تمرکز خواهد داشت.
کتاب حاضر در تلاش نیست تا تمام تأثیرات فنآوریهای جدید را پوشش دهد. بهطور خاص، اگرچه تکنالوژی تحفههای بسیار اغواکنندهی برایمان دارد، اما هدف من در اینجا توضیح دادن هرچه بیشترِ تهدیدها و خطرات آن است. درست است که آفرینندگان و رهبران انقلاب تکنالوژیکی دوست دارند از تعریف و تمجید مخلوقِشان بشنوند؛ اما تاریخدانانِ مثل من، جامعهشناسان و فیلسوفان، در صورتِ کشف و مشاهدهی راههای که ممکن به بیراهه ختم شوند، وظیفه دارند تا آژیر/آلارم را به صدا دربیاورند. بخش اول کتاب به همین مطلب پرداخته است.
بعد از ترسیم تصویر کلی چالشهای که با آنها روبرو هستیم، در بخش دوم کتاب، محدودهای وسیعی از واکنشهای بالقوه را بررسی میکنیم. آیا انجنیران/مهندسان فیسبوک، به کمک هوش مصنوعی، میتوانند دنیای را خلق کنند که حافظ آزادی و برابری بشریت باشد؟ – شاید پاسخ به این سوال در برعکس شدن فرآیند جهانیسازی و قدرت گرفتنِ دوباره ملیگرایی نمود پیدا کند. یا بهتر است بیخیال پیشرفت شده، برگردیم به عقب و امید و دانایی را در اعماق سُنن و ادیان باستانی جستجو کنیم؟
در بخش سوم کتاب، میبینیم با اینکه چالشهای تکنالوژیکی بیسابقه و اختلافات سیاسی شدید است، بشریت توانایی غلبه براین وضعیت را دارد – البته اگر بر ترس خود کنترل داشته باشیم و در رابطه به دیدگاههای خویش اندکی متواضعانهتر رفتار کنیم. به صورت کلی، این بخش به تحقیق در این موضوع میپردازد که در رابطه به معضلات ناشی از این چالشها؛ از جمله: تهدیدِ تروریسم، خطرِ جنگ جهانی، و سایر نفرتها و تعصباتی با رشد سرطانی چی میشود کرد؟
بخش چهارم به مبحث «عبور از واقعیت» (post-truth) پرداخته، و این سوال را مطرح میکند که پیشرفت جهانیْ اکنون تا چی اندازه قابل درک است و درستکاری از خطاکاری تا چی حد قابل تفکیک. آیا انسان خردمند توانایی درکِ دنیای خلقکردهاش را دراد؟ آیا هنوز مرزِ مشخصی بین توهمات و واقعیات وجود دارد؟
در بخش پنجم و نهایی، رشتههای مختلفی را کنارِهم خواهم چید، و نگاهی کلیتری به زندگی در عصر شوریدگی خواهیم داشت. عصری که در آن، بدون وجودِ هیچگونه روایتِ جایگزین، روایتهای قدیمیْ یکی پس از دیگری منسوخ و برچیده میشوند. در زندگی امروز، انجام کدام کارها توصیه میشود؟ به چی مهارتهای نیازمندیم؟ با توجه به دانستهها و ندانستههایمان در مورد خدا، سیاست، و دربارهی دین، امروز، در رابطه به معنای زندگی چی میتوان گفت؟
این حرفها ممکن بیش از حد رؤیایی و جاهطلبانه بهنظر رسد؛ اما متأسفانه انسان خردمندْ چندان از نعمت شکیبایی برخوردار نیست. با اینکه هزاران سال است که نسلِ بشر دربارهی معنای زندگی بحث میکند، حالا دیگر فرصت ادامه دادن این مبحث دیرینه بهصورت نامحدود ناممکن مینماید. بحرانِ اکولوژیکِ درحال رشد، تهدید روزافزونِ سلاحهای کشتار جمعی، و ظهورِ فنآوریهای ویرانگرِ جدید، مجال این نوع کارها را به ما نخواهند داد. شاید مهمتر از همه، هوش مصنوعی و بیوتکنالوژی این توانایی را به بشریت خواهند بخشید تا معنای زندگیشان را آنطوری که میخواهند شکل دهند. احتمالاً خیلی زود، تعدادی انسانها با استفاده از این قدرتها – و براساس برخی روایتهای تلویحی – در مسیرِ خلق معنای زندگی دلخواهِشان گامهای خواهند برداشت. فیلسوفان مردم بسیار صبور هستند، اما مهندسان کمصبر، و سرمایهگذران بیصبرتر از همه. اگر نمیدانید که با قدرت مهندسی زندگی چی کنید، نیروی بازار برای پیدا شدن پاسخ هزارها سال منتظرِتان نخواهد ماند. دست نامرئیای بازار پاسخ مذبوحانهاش را به شما تحمیل خواهد کرد. شما نیازمند مفهوم واضح در مورد معنای زندگی هستید، مگراینکه آیندهی زندگیتان را در دستان گزارشهای فصلی قرار دهید.
در فصل آخر – درست قبل از اینکه در یک نمایش غمانگیز، پرده بر روی گونهای ما فرود آید و یک نمایش کاملاً متفاوتی دیگر آغاز شود – در رابطه به چند نکتهی شخصی صحبت خواهم کرد؛ به عنوان یک انسان خردمند در صحبت با انسان خردمندِ دیگر.