.وطن فروش <> Vatan foroush

7.50

Close
Price Summary
  • 7.50
  • 7.50
  • 7.50
In Stock
Book number: 6960 Book Author: Maugham, Somerset (موام، سامرست )ISBN: 964-305-385-7 Categories: , Tags: , , ,
Additional Information
Book Author Maugham, Somerset
Translator Haghshenas, Ali Mohammad
Publisher Markaz Publishing
Published place Tehran
Published date 1378
Edition Second Edition
Cover type paperback
Pages 190
Weight 225
Dimensions 21 × 14.3 × 0.9 cm
Language persian
Agegroup Adults
نویسنده/مولف موام، سامرست
نام ناشر مرکز
تاریخ انتشار 1378
محل انتشار Tehran
گروه سنی بزرگسالان
تعداد صفحات 190
زبان فارسی
شابک 964-305-385-7
Description

وطن فروش

کتاب وطن فروش اثر سامرست موام با ترجمه‌ی دکتر علی‌محمد حق‌شناس توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است. این کتاب نشر مرکز شامل شش داستان مدرن است که در همگی آن‌ها هاله‌ای از موضوع جنگ و جنایت دیده می‌شود و البته تعدادی از آن‌ها مستقیماً با این موضوعات مرتبط‌اند. در سه داستان اول آن که محوریت اصلی‌شان جنگ است، به شکلی متفاوت احساسات انسان‌های درگیر جنگ و مشکلات آن‌ها توصیف می‌شوند.

یکی از داستان های این اثر به نام “وطن فروش” که نام این مجموعه نیز برگرفته از آن می باشد، داستان جاسوسی را روایت می کند که در نقش نماینده ی یک شرکت سوییسی به راحتی در آلمان رفت و آمد می کرد. او از بهترین جاسوس ها و البته از پردرآمد ترین آن ها بود تا جایی که سرهنگ بالا دستی اش به او شک می کند و…

روایت این داستان ها چنان روان است که مخاطب تا آخرین لحظه متوجه نخواهد شد در پس این لغات و جملات ساده چه شگفتیِ ناباورانه ای پنهان است. گویی نویسنده همواره حادثه ای یا نکته ای برای غافلگیری خواننده در چنته دارد. این پایان بندی های جذاب از جمله ویژگی هایی است که خواننده را به مطالعه ی این کتاب تشویق می کند. نکته ی قابل توجه دیگری که تبحر نویسنده را به رخ می کشد، توصیف منطقیِ تغییرات شخصیت ها و شرایط در داستان هایی است که قرار است نهایتاً در چهل صفحه به پایان برسند.

نثر روان و ساده ای که در روایت داستان ها به کار گرفته شده باعث می شود ذهن مخاطب آزادانه در متن فرو برود و بی آنکه درگیر کلمات و جملات باشد، صرفاً جذب روند داستان ها شود. لازم به ذکر است که این سادگی در ترجمه ی آقای حق شناس هم به خوبی دیده می شود و نشان می دهد که وی توانسته رسایی زبانِ نویسنده را در ترجمه ی خود، حفظ نماید.

وقت خواب نزدیک شده بود. صبح روز بعد که بلند می‌شدند خشکی را می توانستند ببینند. مک فِیل پیپش را روشن کرد و به نرده ها تکیه داد و به دنبال چلیپای فلکی چشم به آسمان ها دوخت. پس از دو سال خدمت در جبهه و تحمل زخمی که بیشتر از حد معمول طول کشیده بود تا خوب شود حالا خوشحال بود که دست کم ۱۲ ماهی در آپیا مستقر می‌شود و تازه همین حالا هم احساس می‌کرد حالش با این سفر بهتر شده است چون تعدادی از مسافران روز بعد کشتی را در پاگو-پاگو ترک می کردند آن شب مجلس رقص کوچکی بر پا کرده بودند.

گوش های مک فیل هنوز از صدای دام-دام گوش خراش پیانو کوکی پر بود. ولی عرشه بالاخره خلوت شده بود کمی دورتر همسرش را دید که توی صندلی تاشو نشسته و دارد با دیویدسون و خانمش صحبت می کند. به طرف آنها راه افتاد وقتی زیر نور چراغ نشست و کلاهش را برداشت می دیدی که موهایش قرمز است و درست وسط کله اش طاس شده و پوست سرخ رنگش کک و مکی دارد که با موی قرمز همراه است. ۴۰ ساله بود، لاغر، با صورتی تکیده، باریک بین و تا حدی فضل فروش. با لهجه اسکاتلندی و صدایی آرام حرف می زد. میان خانواده‌های مک فیل و دیویدسون، که این دومیها مبلغ مذهبی بودند علقه و الفت کشتی نشینان پیدا شده بود که بیشتر ناشی از همجواری است تا هر گونه سلیقه ی مشترک.

علت اصلی این الفت مخالفت مشترکشان با مردانی بود که روز و شب را در سالن تفریحات کشتی به بازی پوکر و بریج و مشروبخواری می گذراندند. خانم مک فیل کم مفتخر نبود از این که می دید او و شوهرش تنها کسانی در کشتی هستند که خانواده ی دیویدسون حاضرند با آنها نشست و برخاست کنند.

Scroll To Top
Close
Close
Shop
Sidebar
0 Wishlist
0 Cart
Close

My Cart

Shopping cart is empty!

Continue Shopping

Send this to a friend