واریته هایی به زبان مادری
در كشور من شاعران حقيقتگو را زندانی میکنند، اگر خیلی زبانشان بُرنده باشد به قتل میرسند و یا کاری میکنند دیگر نتواند مفاهیم عمیق وجودش را به مخاطب همزبان خود در کشورش برساند. آنقدر تحلیلاش میدهند تا از شور و شعور شاعری پوک شود… تا دیگر شاعر نباشد و دستاش به قلم نرود و ننویسد.
حالا من به دورترین جایی آمدهام که شاید مفهوم شعر به زبان مادری یا رسمی کشورم دیگر دغدغهی کسی نیست، اما هنوز در این وادی دستام به قلم میرود و چیزهایی مینویسم که شاید شعرند.
دوست داشتم این کتاب را به صاحبان و مخاطبان اصلیش برسانم، به آدمهایی که درد زیر آب فریاد زدن را زیستهاند. افسوس از این رنج ممنوعیت که هیچگاه رفع نمیشود.
در پایان جهانی سپاس از دو دوست همراه «رئوف مرادی» و «امیر سراجالدین» که اگر لکههایی در شکل نوشتاری کُردی اشعارم وجود داشت آن را با مهربانی زدودند و تقدیم میشود به فرزاد صیفیکاران یار و یاورم که همواره پشتِ رقص آزادی اندیشه و قلم من بود و نبودش بیشک اتفاق نیوفتادن دوبارهی من است.