شعبان جعفری
کتاب خاطرات شعبان جعفری را به حق باید پدیدهای متفاوت در میان موجی که در زمینه خاطره نگاری در داخل و خارج کشور به راه افتاده است، قلمداد کرد. طبق روال مرسوم، روایتگران و صاحبان خاطرات، محرکان اصلی در تولید آثار تاریخیاند؛ لذا به منظور ارتقای کیفیت کار و ارائه بهتر محفوظات ذهنی خود، از خدمات افراد یا مؤسسات فرهنگی بهره می گیرند، اما باید اذعان داشت در این کتاب به صورتی کاملاً متفاوت، محوریت را خانم «هما سرشار» یعنی همان مصاحبهگر برعهده گرفته است و نه شعبان جعفری. البته هیچ عنصر فرهنگی ای هم حتی نمی تواند تصور کند فردی چون شعبان جعفری به طور خودجوش وارد چنین وادیهایی شود، زیرا وی به طور بارزی با این گونه مقولات فرهنگی بیگانه است و حتی حامیان دیرینهاش نیز مایل نیستند یادآوری ارتباطات گذشته شان موجب مخدوش شدن بیشتر وجهه آنان شود. شاید صرفاً اشارهای به یک ماجرا از چنین فردی که مفتخر به بازگردانیدن تاج به محمدرضا پهلوی بوده و به وی عنوان تاجبخش دادهاند و با این مدال افتخار! سالها به زشتترین وجه به حقوق مردم تعدی و دستاندازی میکرده است، میزان بیگانگی مبنایی و اصولی وی را با مقوله فرهنگ مشخص سازد. خلاصه کتاب کتاب خاطرات شعبان جعفری دستاورد بیش از هشتاد ساعت نشست و سی ساعت مصاحبهی ضبط شده است. شعبان جعفری متولد 1300در تهران، درگذشت 28مرداد 1385 در سنتا مونیکا کالیفرنیا است. در میان مخالفانش مشهور به «شعبون بی مخ» یکی از نامهای جنجالی تاریخ معاصر ایران و از بازیگران اصلی کودتای 28مرداد بود. وی زورخانهدار و باستانی کار ایرانی بود که بیشتر به خاطر حضورش در حرکات سیاسی به خصوص در کودتای 28 مرداد سال 1332شهرت داشت. وی از اوباش بنام تهران بود. وی از جمله افراد طبقه فرودست جامعه ایرانی بود که دست روزگار او را گرفت و بر کشید و هم صحبت و همنشین طبقه فرادست یا حکومتگران کرد. این کتاب در بخش های مختلفی تهیه شده که به زندگی شعبان جعفری از ابتدای زندگی تا حضور او در کودتای ۲۸ مرداد و زورخانه ای که در پارک شهر فعلی احداث کرد می پردازد. اگر بخواهیم به صورت خلاصه از زندگی او برداشتی داشته باشیم باید گفت جعفری با آنکه ورزشکار باستانی کار بوده و علاقه مندی بسیار خودش را به این رشته کتمان نمی کند. ولی انسانی خودفروخته بود که خیانت های زیادی به مردم کرده است. بخشی از متن کتاب در مقابل، او نیز با من پیمان بست که هر آنچه را پاسخ می دهد عین واقعیت باشد و آن پرسشی را که نخواهد، پاسخ ندهد. آیا او نیز به این پیمان وفادار مانده است؟ دوست دارم چنین فکرکنم ولی شمای خواننده آزا دید که برداشت خود را داشته باشید. برای بسیاری از آنچه گفته است دنبال مدرک و سند گشته ام تا آنجا که می شد به آرشیوها، مراکز اسناد و کتابخانهها سر زده ام و از راهنماییها، گفته ها و نوشته های دیگران سود برده ام. ولی جاده همیشه هم صاف و هموار نبود. گاه موفق به پیمودن همه راه نشدم و به دست اندازهایی برخوردم. چرایش روشن است. بعضی از صفحات خاطرات ریختگی دارد و بعضی تاریخها گم هستند. تا آنجا که توانستم اینجا و آنجا پای صحبت شاهدان دیگر نشستم ولی برای پاره ای از رویدادها دستم به دامان شاهدی نرسید. مقابله کردن همه گفته ها با س ند و مدرک امکان پذیر نبود. تا آنجا که میشد رفتم و باقیمانده را به شمای خواننده می سپارم، شمایی که در طول کتاب با شعبان جعفری به سفری طولانی خواهید رفت و تنها به گوشه هایی از زندگی اش، از دریچه ای که خود وی آنرا گشوده، راه خواهید یافت. اثبات روایی و ناروایی گفته ها با پژوهشگران، شاهدان و دیده بانانی ست که به دور از هرگونه پیشداوری شور بازنگری تاریخ معاصر را در سر دارند. اما درباره پیمان بعدی: پیوست پایانی کتاب «واژه نامه ورزش باستانی به روایت شعبان جعفری» از لابلای آرشیو شخصی خود وی که سالها درون یک قوطی مقوایی بزرگ در گوشه اطاقش نشسته بود در آمده است. امیدوارم حق مطلب را ادا کرده باشم که بزرگترین عشق زندگی او همین ورزش باستانی است. همانگونه که می توانید حدس بزنید، مصاحبه ها آن نظم و ترتیب تاریخی لازم را که در این کتاب آمده است، نداشتند. تنظیم این کتاب بیشتر به دوختن یک چهل تکه شباهت داشت. در فرایند این ریزه کاری ها ش عبان جعفری با صبوری — پنجشنبه هایی که با هم دیدار داشتیم– یک عکس، یک بریده نشریه، یک نامه یا یک بیانیه برای من آورد… نقد کتاب خاطرات شعبان جعفری تلاش خانم هما سرشار که با طرح سؤالات کاملاً جهتدار قصد دارد وانمود کند افرادی چون شعبان جعفری یک رکن خیزش سیاسی ملت ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت بودهاند، نمی تواند توفیق چندانی را از آن خود سازد به ویژه این که ایشان در برخی از مراحل مصاحبه به گونهای کاملاً آشکار این خط را دنبال کرده است. اگر این گونه سؤالات جهتدار را به کناری نهیم، اظهارات متناقص شعبان جعفری در مورد پول گرفتن یا نگرفتن از دربار، هوادار فدائیان بودن یا خبرچینی کردن در مورد برنامه های آنها، مذهبی بودن یا همکار بودن و… خود بهترین ملاکها را برای قضاوت به خوانندگان کتاب خاطرات شعبان جعفری خواهد داد.
Shaban Jafari, a.k.a. Shaban Beemokh (”Brainless”), has been an important figure in Iranian contemporary history. For more than half a century he has been commonly known as a thug who led his men against opponents of Mohammad Reza Shah Pahlavi, notably during the 1953 coup.