زنان سیبیلو و مردان بی ریش
افسانه نجم آبادی در کتاب زنان سیبیلو و مردان بیریش: نگرانیهای جنسیتی در مدرنیته ایرانی – جلد اول، ماجرای دگرگونی امور جنسیتی و امیال جنسی را در دوران قاجار روایت میکند و نشان میدهد که چگونه ایران در مواجهه با غرب در قالب مفاهیمی چون ملت، تمایلات جنسی، وطن و علم دگرگون شده است.
کتاب زنان سیبیلو و مردان بیریش (Women with mustaches and men without beards) برای کسانیکه علاقهمند به حوزه جنسیت و تاریخنگاری هستند، بسیار آشناست. کتابی به قلم افسانه نجمآبادی (Afsaneh Najmabadi) که برای نخستین بار در سال 2005 میلادی منتشر شد و آنچه شما را در عمق کتاب فرو میبرد و پشت خطوطش گرفتار میکند، حجم بیشمار دادههای تاریخی و پیچیدگی تحلیلهای نظری نویسنده است.
نجمآبادی در این کتاب به آثار برجای مانده دوران قاجار پرداخته است. او سفرنامهها و زندگینامهها، پارچهنویسیها، اشعار، رمانهای فارسی، نمادهای ضرب شده بر روی سکهها و… را روایت میکند: روایتی تاریخی از سرگذشت ایران، که گفتمان رسمی از تاریخ جنسیت ایران را با پرسشهایی جدی روبهرو میکند.
کتاب زنان سیبیلو و مردان بیریش با مستندات دقیق، به هم جنسگرایی مردان ایرانی در دوره قاجار و پیش از آن، به صورت مسئلهای عادی در جامعه پرداخته است و نشان میدهد که این مسئله باعث تنهایی و گوشهنشینی زنان شده بود. در نظر مردان، زنان تنها جنسیتی برای تولید مثل بودند و عشق حتی در ادبیات و هنر هم برای مردان بیریش که سمبل زیبایی و کمال بودند در نظر گرفته میشد. پس از اینکه ارتباطات بین ایران و اروپا از اواسط قرن 19 قویتر شد، تغییرات در هنجارهای جنسی هم صورت گرفت.
نجمآبادی نشان میدهد چگونه مواجهۀ ما با فرنگیان نه تنها زندگی روزمرۀ ما را متحول، بلکه فهم ما را از گذشته دگرگون کرد. پس بیراه نیست اگر بگوییم یکی از اهداف مؤلف به چالش کشیدن شیوههای خاص روایت تاریخی و ارائۀ روایتی بدیل از تاریخ جنسیت در دوران قاجار است.
تألیف زنان سیبیلو و مردان بیریش بر دو پایه استوار است؛ نخست فکتهای تاریخی و دوم نظریههای علوم انسانی. به بیان دیگر هرگز امکان مواجهۀ بیواسطه با دادههای تاریخی وجود ندارد. در این کتاب، افسانه نجم آبادی با چشمانی مسلح و با دانش آکادمیک، دادههای تاریخی را کنار یکدیگر میچیند. سوار شدن این علوم بر تاریخ، گویای واقعیتی بسیار درسآموز است؛ گذشته نه فقط با یافتن قطعاتی از تاریخ کشف میشود، بلکه از خلال نظریات و مفاهیم نو باز صورتبندی میشود.
با خواندن روایت تاریخی زنان سیبیلو و مردان بیریش، آنچه که شما از احساسات و امیال طبیعی میپنداشتید به یکباره به زیر سؤال میرود. کتاب حاضر این رازی را افشا میکند که آنچه طبیعی میپندارید تنها در مقطعی از تاریخ «طبیعیسازی» شده است.
افسانه نجمآبادی یک مورخ ایرانی و آمریکایی و نظریه پرداز جنسیت است. او استاد تاریخ و مطالعات زنان، جنسیت و مسائل جنسی در دانشگاه هاروارد است. در حال حاضر وی ریاست کمیته درجات مطالعات زنان و جنسیت را بر عهده دارد. وی همچنین در شش جلد سر دبیر فرهنگ جامع زنان و فرهنگهای اسلامی است.
در بخشی از کتاب زنان سیبیلو و مردان بیریش: نگرانیهای جنسیتی در مدرنیته ایرانی میخوانیم:
باغهای تصویر شده در نقاشیها و شعر فارسی، مملو از حور و به ویژه غلمان (و نیز امرد و ساده، یعنی مردان بیریش جوان و زیبا) است که اغلب در لباس ساقی به تصویر درمیآیند (Meisami, 1985). امروزه به جای این شخصیتها بیشتر از واژه «پسربچه» و به جای امردپرستی از «بچه دوست» استفاده میشود. من از به کار بردن این لفظ به خاطر ارتباط نزدیکش با مفهوم متأخر پدوفیلیا و نیز فهم ما از واژه «پسر» همچون بچه، خودداری میکنم.
در فرهنگ همجنس دوستی مردان ایرانی در پیش از مدرنیته و اوایل آن، واژه امرد اغلب به مرد جوانی در معنای امروزی واژه نوجوان اشاره داشت که اگرچه میتوانست حتی در اوایل دهه دوم عمرش باشد، ولی تنها تا زمانی امرد محسوب میشد که ریشش به طور کامل قابل رؤیت نباشد. درواقع، زیباترین حالت یک نوجوان، زمانی بود که اولین نشانههای رویش سبیل (نوخط) در او پدیدار شده و هنوز موهای صورتش بهتمامی رشد نکرده است (پروسهای که میتوانست چندین سال به طول بینجامد). همچنین، رویش سبیل (خط) را میتوان آغازی بر یک پایان دانست: پایان تدریجی جایگاه فرد در مقام ابژه میل جنسی مردان بزرگسال و حرکتش به سوی بلوغ مردانه. این امر آغاز از دست دادن معشوقهای نوجوان هم محسوب میشد. میثمی بر اساس تحقیقات خود مینویسد: «نقطه محوری (لذتجویی نابی که اشعار فارسی سدههای میانه برمیانگیخت) بر معشوق نیست بلکه بر عاشق است، بر کسی که به محبوبش مینگرد». میثمی اشاره میکند که بهشت / باغ در شعر سدههای میانی «نمادی از سعادت و خوشبختی از دست رفته یا مورد انتظار است»). نوخط به طور همزمان هم خواستنیترین فرد بود و هم شخصیتی بود که بهزودی دولتش بهسر میآمد. اولین نشانههای سبیل را مهرگیاه نیز میخواندند. در معنای لغوی کلمه، «مهرگیاه» یا «افزایشدهنده محبت»، استعاره دقیقی از فصل مشترک بین باغ و بدن است. مهرگیاه نوعی گیاه با کاربرد پزشکی است که میزان زیادش میتواند کشنده باشد؛ بسیار شبیه عشق به نوجوان نورسته و گستاخی که موضوع اصلی اشعار درد و رنج شاعران بود.
Drawing from a rich array of visual and literary material from nineteenth-century Iran, this groundbreaking book rereads and rewrites the history of Iranian modernity through the lens of gender and sexuality. Peeling away notions of a rigid pre-modern Islamic gender system, Afsaneh Najmabadi provides a compelling demonstration of the centrality of gender and sexuality to the shaping of modern culture and politics in Iran and of how changes in ideas about gender and sexuality affected conceptions of beauty, love, homeland, marriage, education, and citizenship. She concludes with a provocative discussion of Iranian feminism and its role in that country’s current culture wars. In addition to providing an important new perspective on Iranian history, Najmabadi skillfully demonstrates how using gender as an analytic category can provide insight into structures of hierarchy and power and thus into the organization of politics and social life.