کاتالوگ نهمین نمایشگاه کتاب بدون سانسور
تازه ترین کتابهای منتشر شده ناشران شرکت کننده
:در نمایشگاه بدون سانسور ۲۰۲۴ در لینک زیر
تازه ترین کتابهای منتشر شده ناشران شرکت کننده
:در نمایشگاه بدون سانسور ۲۰۲۴ در لینک زیر
از ۲۵ آوریل تا ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵
در ۲۵ شهر اروپا، آمریکا و کانادا
برنامهی نمایشگاه – نهمین نمایشگاه کتاب تهران، بدون سانسور
بزرگترین رویداد رهنگی ایرانیان خارج از کشور
با همکاری بیش از بیست ناشر، نهاد و گروه فرهنگی مستقل
این رویداد فرصتی است برای مرور زندگی، آثار و تأثیر فرهنگی او، در کنار سخنرانان، هنرمندان و نزدیکانش که از نقش و میراث او در ادبیات معاصر خواهند گفت.
گرد هم می آییم تا از او بگوییم، بشنویم، ببینیم و تقدیر کنیم از تلاش های بی وقفه اش در خلق آثار ارزشمندی که به جامعه فرهنگی و ادبی ایران تقدیم کرده است.
زمین زنده
/
نویسنده: واندانا شیوا
/
مترجم: بهرنگ تاج دین
/
/
درباره این کتاب
زمین زنده: زندگی من در زیستبومی از جنبشهای زیستمحیطی نوشته دکتر واندانا شیوا، یک زندگینامه عادی نیست. این فعال محیط زیست و حقوق زنان اهلِ هند در این کتاب علاوه بر سرگذشت خودش، داستان دههها فعالیتش در سطح محلی، ملی و بینالمللی برای محافظت از طبیعت و مردمی را که برای زندگی به آن وابستهاند، روایت میکند.
دکتر شیوا در زمین زنده نه تنها میگوید چه کرده است، بلکه با جزئیات توضیح میدهد که دلیل هر کدام از جنبشها و کنشگریهایش چه بوده است. از نبرد علیه محصولات کشاورزی دستکاری ژنتیکیشده تا جنگ با شرکتهایی چندملیتی که در لوای جهانیسازی، به دنبال غصب آب، خاک، بذر، جنگل و منابع و میراث طبیعی کشورهای در حال توسعه بودهاند.
این کتاب سرشار از داستانهایی است که خواننده را میخنداند، به فکر فرو میبرد، به خشم میآورد یا تشویق میکند که دست به کار شود.
جدیتر شدن نگرانی از پدیده گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی باعث شده بحث محیط زیست در سالها و دهههای اخیر در عرصه عمومی اولویت بالاتری پیدا کند. اما همان طور که واندانا در این کتاب به زبانی شیوا توضیح میدهد، طبیعت با خطراتی فراتر از سوزاندن سوختهای فسیلی و انتشار گازهای گلخانهای روبهروست. فرسایش خاک، کمآبی، نابودی زیستبوم، جنگلزدایی، بیابانزایی، ظهور بیماریهایی نظیر کووید-۱۹ و از دست رفتن تنوع زیستی گیاهی و جانوری، همه ناشی از تصمیمهای دولتها، شرکتها و نهادهای بینالمللی بوده است.
زمین زنده داستان چهار دهه نبرد واندانا شیوا با آنها برای محافظت از کره خاکی و ساکنانش است.
******
کتاب «زمین زنده» توسط انتشارات نوگام، با همکاری نشر دنا و با حمایت اتحادیه بین المللی ناشران مستقل به زودی منتشر می شود.
******
واندانا شیوا یک اکوفمینیست بنام و جزو شناختهشدهترین چهرهها در بین فعالان محیط زیست در سراسر جهان است و برنده بیش از ۲۰ جایزه از جمله مدال ریاستجمهوری ایتالیا شده است. او دکترای فیزیک کوانتوم دارد و همین طور که در «زمین زنده: زندگی من در زیستبومی از جنبشهای زیستمحیطی» تعریف میکند، میتوانست استاد دانشگاه شود و عمرش را صرف پژوهش روی تاروپود هستی کند. ولی به جای آن، بیش از ۴۰ سال از عمرش را وقف زمین و مردمانش به ویژه زنان روستایی کرده است.
بسیاری از مشکلاتی که واندانا شیوا به جنگشان رفته، مختص هند نیست و مردم ایران و بسیاری از نقاط دیگر جهان هم، چه کشورهای پیشرفته و صنعتی و چه کشورهای فقیر و جهان سوم با آنها دستوپنجه نرم میکنند.
بهرنگ تاجدین
بهرنگ تاجدین روزنامهنگار ساکن لندن است که برای بخش فارسی بیبیسی کار میکند. او متولد ۱۳۶۳ در تهران است و لیسانس مهندسی مکانیک از دانشگاه فردوسی مشهد دارد.
تاجدین روزنامهنگاری را از زمان دانشگاه با نشریه دانشجویی واحه شروع کرد. پس از پایان تحصیلات مدت کوتاهی برای روزنامه ایران و سپس رادیو زمانه کار کرد، حدود یک سال سردبیر سایت زمانه بود و پاییز ۱۳۸۸ به تلویزیون بیبیسی فارسی پیوست.
او در طول سالهای کارش حوزههای خبری مختلفی را از جمله اقتصاد ایران، فناوری و امنیت سایبری و نیز سیاست بریتانیا را پوشش داده و به روزنامهنگاری دادهمحورعلاقهمند است. پروژه اینترنت ملی ایران، مجموعه خرج زندگی، افشای فعالیتهای هکرهای وابسته به سپاه پاسداران، همهپرسی استقلال اسکاتلند، فرآیند خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و افشای سطح واقعی مرگومیر ناشی از همهگیری کرونا جزو موضوعاتی است که او نقشی کلیدی در پوشش خبریشان داشته است. او از سال ۱۳۹۸ خبرنگار اقتصادی تلویزیون بیبیسی فارسی بوده است. …
پای چشمانش هنوز کبود بود وقتی جلوی دوربین صداوسیمای جمهوری اسلامی از حالِ خوبِ خودش و رفتار خوبِ بازجویانش در زندان میگفت. صورتش جلوی دوربین یخ زده بود، وقتی وقاحت بیحد و مرز صورتِ آن زنِ مأمور محجبه را به گرمای لبخند تمسخرآمیزش نادیده میگرفت. لبخندی خشکیده بر دندانهای ردیفش نشسته بود که دانه دانه مروارید اشکهای جانش را هنگام آن اعتراف اجباری نشان میداد.
«بی درخت بود/ که صحرا شد»[i]
چند روزی گذشت تا تنِ نازکش در فاصلهی میان تنِ پدر و برادر ــ هرچند حامی ــ در محوطهی بیرونیِ زندان، سنگینیِ اندوهناکِ مردسالاری را به خانه بُرد. هنوز بار از شانه زمین نیفکنده بود که مهسا امینی را بر خاک افکندند. پس دوباره به خیابان برگشت. این بار طعم حمایت پدران و برادرانِ خانهها و خیابانهای ایران را چشید.
حالا دیگر یکی نبود بلکه هزار بود و برادارانش نیز هزار سپاهِ جاویدان. یکی که میافتاد آن دیگری به میدان میآمد. یکی که گم میشد آن دیگری پیدایش میشد. هیچکس دیگری را تنها نمیگذاشت بیآنکه پیشتر با هم آشنا بوده باشند. یکی یکی تنهای لهشده زیر آوار خشونت را از میدان به در میبردند به مریضخانهای آشنا، زیرزمینی برای پنهان شدن، زمینی برای ایستادن، مرزی برای گریز، یا حوضی پر از یخ برای سالم ماندن جسم بیجانِ «کیان» تا رسیدن به گوری امن… .
یک سال گذشت، کشتهها به صدها تن رسید، دخترکان دانشآموز به سمِ ستم بیهوش شدند و هوشیارانی عاشقانه بر دار… چشمهای خالی از امید، به ساچمههای قساوت پر شد و خالیِ خیابانها را ندید.
حالا فرصت تسویهحساب با جانبهدربردگان بود. سراغ سپیده رشنو، دانشجوی رشتهی نقاشی در دانشگاه الزهرا، آمدند. او که با چشمانی به سیاهیِ شبهای رعب و با نگاهی سوزانتر از شعلههای آتشِ روسریهای سوخته به دوربینهایشان نگاه کرد و گفت در دادگاه حاضر نمیشود. او که با انتشار تصویری از خود بدون حجاب اجباری نوشت که اگر به دادگاه برود با همین پوشش و همراه با وکیلش حاضر میشود تا از خود دفاع کند. حکمش را حدود سه ماه قبل در اواخر مهرماه صادر کردند: سه سال و یازده ماه حبس تعزیری!
این روزها در انتظار اجرای حکم به سر میبرد و سرش بسیار شلوغ است. کارهای زیادی دارد و فرصتی برای گفتوگو ندارد. برای همبندیهایش سوغاتی میخرد. به دیدار رؤیا حشمتی میرود که به جرم نه گفتن به حجاب اجباری ۷۴ ضربه شلاق بر بدنش فرود آوردند. به مقابل زندان میرود و برای آنانی که به شرط وثیقههای سنگین آزاد شدهاند گلهای ساده و زیبا میبرد. چند روز پیش، به زادگاهش سفر کرد و بهرغم توصیههای برادر، گیسوانِ موّاج و سیاهش را زیر حجاب اجباری پنهان نکرد تا حقیقت را برای پدر، همشهریها و روستازادگانِ آن حوالی آشکار کند! در همین روزها بود که به لطف عزیزی از ایران کتاب شعرش به دستم رسید… پس دخترِ نقاشِ ما شاعر هم بود و اهل کلنجار با واژهها تا از هلاکیدن بگوید:
«از تنِ پرنده/ پرها/ پروازشان را با خود برده بودند»
کتابی کمحجم اما پرمعنا، مجموعهای از شصت پاره شعر که انگار سروده شده تا «خاطر حزین» برانگیزد. تأثیر هنر نقاشی و فرمی که برای سرودههایش برگزیده، به تصویرسازیهایی بدیع از طبیعت انجامیده است. سرودههایی کوتاه که گاه بیش از دو یا سه جمله نیست. با خاطرهی هایکوهای ژاپنی[ii] اشعارش را دنبال میکنم. بچهی طبیعتِ اشترانکوهیِ لرستان است و با سخاوتمندی، آن طبیعت شگفتانگیز را در سرودههایش بازآفرینی کرده.
«تصویر شاخههاش در آسمان/ هفت تکرار تصویر او/ که بهشت ساخته بود»
اشارات فراوانش به طبیعت، استفاده از جملات مینیمال و نمایش تضادهای عمیق عناصر در اشعارش، بیشباهت به هایکوهای ژاپنی نیست. آنقدر عمیق است که میتوان در اندوهی که از زبانِ سه عنصر اصلی شعرش ــ « درخت»، « صحرا» و «پرنده» ــ جاری میشود، غرق شد و به بیانتهایی غلطید که انگار:
«صحرا بیراههای بود در دایره / که دور ریشهها میگشت»
در کلنجارش با واژهها، اکثراً پیروز است، درست شبیه به پیروزی در کلنجار با آن «خواهرِ خبرچینِ دوربینبهدست» در اتوبوس. تکتک واژگانِ اشعارش فریادهایی است که آن روز آن کبوتر، در جدال با آن باز، امیدوارانه سر داده بود:
«درخت میدانست / آغوش اگر آتش بگیرد، شکوفه خواهد داد»
همچون یک مقدمه
«اینها تمام شباهتی است میان درخت و کسی که شناختهام. “درخت نام اوست”، گفتوگوی عاشقی است در سه هیئت “پرنده”، “صحرا” و “درخت” با معشوقی که درخت نام دارد.»
همین و بس! این دو خط، سخنِ آغازینِ شاعری است که بلندای سکوت را با ازخودگفتنهای رایج در بعضی از مقدمهها تاخت زده است. در تصویرپردازیِ عشق و مهرورزیهایش نیز کوتاهسخن است، از طبیعت وام میگیرد و با پرندهها بلندای پروازِ عاشقان را توصیف میکند:
«جای هر بوسه روی تنش / پرندهای بود»
این سکوتِ پرسخن، نه فقط در سرودههای سپیده بلکه در زندگیِ روزمرهاش نیز دیده میشود. چه آنگاه که فروتنانه از هشتمین چاپ کتابش طی یک سال میگوید: «خب با تیراژ ۵۰۰ تایی به چاپ هشتم رسیده»، و چه آنگاه که همچون پرندهای در پی لانهای آشنا، به روستای زادگاهش برمیگردد تا پیش از روانه شدن به سوی زندان، با خویشاوندان و دوستان قدیم، با پدر سختگیر و مادر غمگین خداحافظی کند و در مقابل سردیها و سرزنشها بیگلایه اما سربلند از نمایش «حقیقتِ بیاجباری» همچون قلندری تنها برمیگردد.
«پرنده میغلتید / چون سری از تن جدا / میافتاد بر شاخههای دیگری / که شانهی او نبود»
از عشق گفتن، نه از هوسهای عاشقانه
در اشعار سپیده، معشوق یکی است. اما صور خیال شاعر، سهگانهای است که گاه در هیبت یک پرنده، گاه در قالب یک صحرا و گاه همچون یک درخت عاشقی میکند. سه عنصر اصلی در سرودههایش سه صورت عاشقی بر یک معشوقاند که درخت نام اوست! شوریدگی و پایبندیِ شاعرِ جوان به جدل، نگاه عمیق و ظریفش به جنسِ عاشقی و آرزویش برای پرواز، واژههای زندانی در شعرهای تنگ را آزاد میسازد، متحول میکند، به حرکت وا میدارد و در جملاتی بس کوتاه، تحول در شعر عاشقانه را به یادمان میآورد. از عشق گفتن، نه از هوسهای عاشقانه، کارِ اوست. به نظر او، عاشقی نوعی جدل است. جدلی دیالکتیکی که گاه به جدایی و گاه به وحدت با معشوق میانجامد.
«درخت افتاده بود بر تنش / شاید که آن خم، تکیهای شود / برای شکستهای»
حرکت، اعجاز و ایجاز در توصیف عشق و طبیعت از ویژگیهای اشعار سپیده است. زمانی رزا لوکزامبورگ گفته بود: «آنانی که حرکت نمیکنند زنجیرهایشان را احساس نمیکنند». گویی حرکت در اشعار سپیده زنجیرهای حسشده را از پیش پاره کرده بود زیرا پس از سرودن اشعار این مجموعه جدال باز و کبوتر آغاز شد. زندانی شد، شکنجه شد و اعترافات اجباری جلوی دوربین تلویزیونِ حکومتی را تجربه کرد. تجلیِ حرکت شعرهایش را اینروزها در حرکاتِ خودش بهوضوح میبینیم. یگانگیِ شاعر و اشعارش را. خودِ پرندهاش را، که هم صحراست و هم درخت! اما شعرهایش را چه وقتی سروده بود؟
«وقتی که پرها / با پوستِ سخت / کمترین فاصله را داشت»
کتابهای شعر بامداد و کتاب سپیده
ناشر کتاب سپیده رشنو در ایران انتشارات سرزمین اهورایی است. این ناشر در سال ۱۴۰۰، همزمان با زادروز احمد شاملو («الف. بامداد»)، به منظور شناسایی و حمایت از شاعرانِ مستعد فراخوانی با عنوان «کتابهای شعر بامداد» منتشر میکند و شاعرانِ جوان را به همکاری دعوت میکند.
سپیده به من میگوید: «طرح کلیِ این اشعار پیش از دستگیری، بین سالهای ۹۸ تا ۹۹، شکل گرفت. پیش از فراخوان “شعر بامداد” که جایزهای است برای انتشار کتاب اول شاعران. من تلاش کردم در اردیبهشت سال ۱۴۰۰ آخرین ویرایش کتاب تمام شود و نسخهی نهایی را در همان سال به “انتشارات سرزمین اهورایی” تحویل دادم. در آن دوره، شش کتاب برگزیده شد و این شش کتاب برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد ارسال شد. در تیرماه ۱۴۰۱، قبل از دستگیریِ من چهار کتاب از این شش کتاب مجوز چاپ گرفته بودند».
طرح جلد و همهی موارد فنی آماده شده بود که سپیده بازداشت میشود. ناشر دست نگه میدارد تا در شهریور ۱۴۰۱ سپیده آزاد میشود. اندکی بعد مهسا کشته میشود و این قتل به جنبش «زن، زندگی، آزادی» میانجامد. حرکت از پی حرکت، وقایع اندوهبار پیاپی، سوگواریهای ملیِ شگفتانگیز و مقاومتهای اسطورهای سبب میشود که سپیده و ناشر تصمیم مشترکی بگیرند: «هیچیک از چهار کتاب چاپ کاغذی نشد تا شرایط اندکی بهتر شود یا حداقل میلی برای چاپ کتاب وجود داشته باشد». و شاید در گرماگرم مبارزات خیابانی و رقص آتش و نجات شهر از حملههای اژدهای آتشین فرصتی برای کتابخوانی فراهم شود.
«در اردیبهشت ۱۴۰۲، همزمان با برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، ناشر کتاب شروع به چاپ چهار کتاب برگزیدهی جایزهی “شعر بامداد” کرد که کتابِ من هم در میانِ آنها بود. ناشر هر چهار کتابِ برگزیدهی جایزهی بامداد را منتشر و در نمایشگاه عرضه کرد».
بیش از این چیزی نمیگوید، جز اینکه «آیا انتشار این مطلب در آسو تحت عنوان مصاحبه است یا معرفی و نقد کتاب؟»
بی تردید او وظایف بسیاری برای خود مشخص کرده است. حالا حالاها در آن سرزمین کار دارد. میخواهد بماند و میهن را پس بگیرد. میخواهد در وطن سفر کند و بذر حقیقت بپاشد.
«او میان حلقههای تنش مسافر بود / درخت رفتنی مدام بود»
گفته بود که میخواهد برای تمام زنانِ همبندش در زندان اوین هدیه بخرد و با خود ببرد. «به اندازهی سروهای بند نسوان لاک آماده کردهام، چه چیزی مهمتر از رنگ در اسارتگاهی که دیوارها، پتوها، روزها و شبهایش خاکستری و گاه سیاهِ سیاه است. اسارتگاهی که سهمش از تمام طبیعت کلهی چند سرو است.»
«درخت هیئتی در سینهی کوچک او بود / پرنده هر وقت که میخواست / تمامش را نفس میکشید / هزار دمِ بی بازدم / با هزار برگ در سینه / درخت به تنگنا نمیرسید»
گفته بود که میخواهد آغوش باز کند برای همبندیهایش در زندان، آغوشی به وسعت واژههای آزادشده از شعرهای زندانی. البته نمیخواهد «قهرمانبازی» در بیاورد، هرچند قهرمانبازی در روزگار جنبش «زن، زندگی، آزادی» از جنسِ دیگری است. «اژدهایی که قهرمانان اساطیری با کشتنِ آن خود را به ثبت رساندهاند، به اژدهایی درونی بدل شده که اغلب انسانها در مسیر پرپیچوخمِ زندگی به ناگزیر باید با آن رویاروی شوند تا سویههای تاریکِ خود را بشناسند و شایستگیِ نام “انسان” را پیدا کنند.»[iii] بنا به این تعریف، سپیده رشنو و دیگر مبارزان جنبش «زن، زندگی، آزادی» که به سویههای تاریکِ انسان نورِ حقیقت میتابانند، قهرمانانی در پی یافتن و پراکندن انسانیتاند.
«پرنده میگفت تنها مرا / پری میماند / یک پر در هوا / که خود پرندهایست»
ادبیات جنبش «زن، زندگی، آزادی»، ادبیات حمایت، مراقبت و همدلی
دانشجویان دانشگاه هنر پس از اعلام حکم سپیده رشنو در بیانیهای خطاب به او نوشتند: «ناگفته پیداست چهار سال اسارتِ سیاه، تغییری در حقیقتِ تو ایجاد نخواهد کرد. در حقیقتِ شجاعت و آزادگیِ تو، حقیقتِ شوریدگی و رهاییِ تو. کنار تو ایستادهایم؛ همراهایم و همدرد سپیدهی ما»!
الهامبخش آفریدههای ادبی، هنری و حرفهای این نسل، مبارزات روزمره و عشقهای زمینی است، نه مبارزات اثیری و عشقهای آسمانی. به عبارت دیگر، این مبارزاتِ روزمره و عشقهای زمینی خالق آفریدههای ادبی، هنری و حرفهای این نسل است، نسلی که نه برای رقابت بلکه برای حمایت از یکدیگر به میدان آمدهاند. وقتی توماج آزاد میشود، با سپیده به گپوگفت مینشیند. وقتی رؤیا حشمتی شلاق میخورد، سپیده مینویسد و به دیدارش میرود. وقتی سروناز ممنوع از ملاقات میشود سپیده برایش لاک میخرد. وقتی نیلوفر و الهه و نسیم از پشت دیوارهای زندان دلشان برای موسیقیِ پاپِ محبوبشان تنگ میشود، خوانندهی گروه از پشت تلفن برایشان میخواند: با بوسه میخم کن / بیخ این دیوار / که سفرناکم… .
این نسل، خالقان نوین هنر و ادبیات جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» هستند. رقابتهای نسلهای پیشین، بهتدریج جایش را به حمایت در میان این نسل داده است. جوهرهی مهر و مراقبتِ جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بر آفریدههای نسلهای فعال در این جنبش نقشی دیگر زده است. نسل سپیده رشنو، بکتاش آبتین، شروین، توماج، نسیم سلطانبیگی، آیدا جودکی، تهمینه مفیدی، مهدی یراحی، آنیشا اسداللهی، کیوان مهتدی، غزل مرادی، الهام زارعنژاد، سهند عبیدی، شهروز مرکباتی لنگرودی، سپیده قلیان، کامیار فکور، نیلوفر حامدی، الهه محمدی، گروههای موسیقی زیرزمینی، دانشجویان هنر، دانشآموزان هنرستانهای تهران، کارگردانان و بازیگران تئاتر و سینما که به حجاب اجباری نه گفتند و فرش قرمزِ جشنوارهها و سالنهای باشکوه و بلیطهای گرانقیمتِ کنسرتها را به مانکنهای سر و مویپوشانده واگذار کردند… آنان در جدالی دائمی با سانسور و سرکوب، نوشتند، سرودند، ساختند و فضا و قلمرویی نو برای عرضهی هنر آفریدند. وطن به آفریدههای این نسل میبالد. اینان قاصدانِ رسته از پیلهی سانسور و سرکوب و ستماند و در رؤیای خلق «جهانی دیگر» به سر میبرند.
«تمام خطوط درخت
برایش آغوش بود
پرنده دوست داشت
با تمام شاخههای خشک و کوچک جهان
هزارهزار لانه زیر پوستش داشته باشد»
[i] اشعار داخل گیومه از مجموعهی شعر سپیده رشنو است: درخت نام اوست. تهران: انتشارات سرزمین اهورایی. ۱۴۰۱
[ii] «هایکو» یک قالب شعر ژاپنی است که به موضوعات گستردهای میپردازد، از عشق گرفته تا طبیعت. «هایکو» علاوه بر زادگاه خود، ژاپن، به دیگر فرهنگهای جهان نیز وارد شده است.
[iii]قهرمان در تاریخ و اسطوره. عباس مخبر. تهران: نشر مرکز. ۱۴۰۲
(برگرفته از سایت آسو)
سپیده رشنو (متولد ۲۹ مهر ۱۳۷۳) نویسنده و شاعر اهل لرستان است. او در تیر ۱۴۰۱ در پی انتشار فیلم درگیری با یک زن دیگر با موضوع حجاب، در اتوبوس، بازداشت شد و به همین خاطر دادگاهی شد. او در دادگاه، به جرم «فراهم آوردن موجبات فساد و فحشاء» با سه عنوان اتهامی دیگر «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «بیحجابی در معابر» به حبس تعلیقی محکوم شد. از او در طول بازداشتش، اعترافهای اجباری تلویزیونی پخش شد. برای او دو پرونده قضایی دیگر نیز تشکیل شد که مجموعاً به تحمل ۳ سال و ۱۱ ماه حبس و ۱۱ میلیون ۵۰۰ هزار تومان جزای نقدی محکوم شد.
پنجم مرداد سال جاری سپیده رشنو در پیامی ویدئویی از مجازاتش به دلیل مخالفت با حجاب اجباری انتقاد کرد و از «تک تک افراد» خواست «پای فردیت و زندگی شخصیشان بایستند.» سپیده رشنو یک روز پیش از آغاز مجازات سه سال و هفت ماه حبس در زندان اوین، تاکید کرد:
«کاری نکردم که به خاطرش مجرم شناخته شوم، از شهر و خیابان حذف شوم، از تحصیل محروم شوم و حتی زندانی شوم. اما دست و پای شر آنقدر در زندگی ما فرو رفته که بدن و فردیت و زندگی ما جرم است.»
او خواستار پایان یافتن هرچه زودتر «این شر» شد و خاطرنشان کرد که «در این شر همه ما مجرم هستیم و فقط به نوبت مجرم شناخته میشویم.»
شماری از خانوادههای دادخواه و زندانیان سیاسی از او حمایت کردند و انجمن قلم آمریکا هم حبس او را «ناعادلانه» خواند.
تا اینکه یک روز بعد برادر او از تعلیق این حکم تا ۱۳ مرداد خبر داد. سامان رشنو در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «اعاده دادرسی دوم ثبت شده و امیدواریم با تغییر عنوان اتهامی پروندهی دوم، حبس تعلیقی پرونده اول به اجرا در نیاید.»
**************************************************************
سپیده رشنو در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۲ در اینستاگرام کتاب شعر منتشرشدهاش را معرفی کرد. این کتاب با عنوان «درخت نام اوست» توسط انتشارات سرزمین اهورایی در سال ۱۴۰۱ منتشر شد. انتشارات سرزمین اهورایی مهر ۱۴۰۲ در اینستاگرام اعلام کرد که کتاب به چاپ هشتم رسیده است.
نسیم خاکسار، نویسنده سرشناس ما در حمایت از سپیده رشنو متنی نوشته و در اختیار بانگ قرار داده که میخوانید:
از سپیده رشنو مینویسم. راوی روایتی نو از ایستادن. او را به زندان افکندند. شکنجهاش کردند. سعی کردند با نشان دادن سیمای شکنجه شدهاش در بدسیمای حکومتیشان، چهرهای شکست خورده از او نشان ما بدهند. نتوانستند. کبودیهای زیر چشمان او کبودی تن تازیانه خورده تمام مردان و زنانی شد که به زندانبانها و آمران شکنجه نه گفتند.
سپیده تا پیش از درگیریاش با زنی از هواداران آتش به اختیارِ نظامِ جمهوری اسلامی نام و چهرهای نداشت. او در همان عملِ ساده اعتراضیاش، پرچمی از آگاهی و داد علیه جهل و بیداد برافراشت. در درگیری بین آن دو نفر، نظام جمهوری اسلامی با همه ارکانِ سرکوبش، مامورانِ تفتیش عقاید و بازداشت، دادستان و قاضیانش تمام قد در پشتیبانی از هوادار آتش به اختیار خود برخاست تا سپیده را که از حقوق ساده شهروندیاش، حق آزادی پوشش زنان، دفاع کرده بود به تسلیم وادارد.
روند بازداشت و شکنجه سپیده رشنو سند محکمی است در رسوایی سیاست و رفتار حکومتی که پرونده قتل مهسا امینی و بسیاری از زنان آزاده ایرانی را در جنبش زن زندگی آزادی به گردن دارد. سپیده از راهی که برگزیده بود قدمی پا پس نکشید. در وجود او آگاهی چون خورشیدی طلوع کرد تا ما هرجا که هستیم و از هر سو که به او مینگریم طلوع این آگاهی را در وجود او و کلمات او ببینیم.
حکومت ترس نمیتواند با دیوارهای زندان مانع تابندگی چهره او شود. همچنان که نتوانسته است صدای نرگس محمدی، سپیده قلیان و بسیار زنان شجاع وطن مان را در پس دیوارها خاموش کند.
سپیده روایتی تازه است از جِد و جهد زنان برای آزادی. قصه گویی که روایتی نو در دهان دارد. سپیده، روشنایی است. در هر طلوع انوار زمرد گونهاش را بر خاک وطن میتاباند تا روزی نو را نوید دهد. هرجا که هستیم به پشتیبانی از سپیده رشنو و دیگر زنان آزادیخواه وطنمان شریفه محمدی و پخشان عزیزی برخیزیم.
(برکرفته از سایت بانگ)
به گزارش رادیو زمانه، فریدون تنکابنی (فریدون آموزگار) نویسنده سرشناس بامداد شنبه ۲۸ سپتامبر/۷ مهر در ۸۷ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در شهر کلن آلمان درگذشت.
او در سال ۱۳۱۶ در تهران متولد شده بود، در دانشگاه تهران ادبیات فارسی خواند و دبیر دبیرستانها شد. او در عالم ادبیات به عنوان طنزنویسی شناخته شده که توجه چندانی به نثر و ساختمان داستانهایش نداشت و برای پربارتر کردن جنبه اعتراضی نوشتههایش داستان و مقاله را در هم میآمیخت.
پس از داستان بلند مردی در قفس (۱۳۴۰) و مجموعه داستان اسیر خاک (۱۳۴۱)، در بهترین مجموعه داستانهایش پیاده شطرنج (۱۳۴۴) و ستارههای شب تیره (۱۳۴۷)، زندگی بیآرمان کارمندان و معلمان را به سخره گرفت. آنگاه مجموعهای از اندیشهها و نقدهای اجتماعیاش را با نام یادداشتهای شهر شلوغ (۱۳۴۸) منتشر کرد و به دلیل جنبه تند اعتراضیاش مدتی زندانی شد. در پول تنها ارزش و معیار ارزشها (۱۳۵۰) و سرزمین خوشبختی (۱۳۵۷) به سیطره فرهنگ مصرفی و نقش آگهیها در زندگی امروز پرداخت.
از دیگر آثار فریدون تنکابنی میتوان به راه رفتن روی ریل (۱۳۵۶) میان دو سفر (۱۳۶۲)، سفر به بیست و دو سالگی و مجموعه مقاله اندوه سترون بودن اشاره کرد.
او که از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران بود، در سال ۱۳۵۸ به همراه سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، محمد تقی برومند و محمود اعتمادزاده (بهآذین) از کانون نویسندگان ایران اخراج شد. او در ۱۳۶۰ ناگزیر به ترک ایران شد و به آلمان گریخت.
در سال ۱۳۹۳ دوستان و یاران او در تئاتر آرکاداش در شهر کلن آلمان مراسمی برای نکوداشت او برگزار کرده بودند. اسد سیف، منتقد و پژوهشگر ادبی درباره سویه اعتراضی آثار تنکابنی گفته بود:
«او به نسل دوم از داستان نویسان ما تعلق دارد. نسلی که هم سانسور و خفقان رژیم پیشین را تجربه کرد و هم برهوت آزادی رژیم کنونی را. او در ذات خویش نویسندهای همیشه معترض است. اعتراض به وضع موجود، نه تنها دستمایه داستانها و طنزهای اوست، بلکه خود وی نیز نویسندهای همیشه معترض بوده است. او به مصداق این حرف نویسنده روسی که میگوید، طنزپرداز باید حاکمیت را زیر سئوال ببرد، نظامها را به زیر سئوال برده است.»
نسیم خاکسار نویسنده مقیم هلند در این مراسم خاطرهای از ایام زندان و همسُفرگی با تنکابنی را نقل کرد:
«فریدون طنز در وجودش هست و نیازی به جعل کردن و ساختن ندارد. شبی در زندان مشغول شام خوردن بودیم. نان هایی شبیه باگت به ما می دادند که ما به آن میگفتیم نان باتومی. آن شب غذای ما پنیر بود و حلوا. من و فریدون روبروی هم نشسته بودیم. من خمیر نان را در آوردم. وقتی کار خمیر درآوردن تمام شد فریدون گفت نسیم جان تو این را پرش نکن، بگذار من پرش کنم. گفتم چرا؟ گفت این جوری که تو این نان را خالی کردهای تمام پنیر و حلوا را میریزی توی آن.»
(برگرفته از سایت بانگ)
«دو زن» یکی از آثار رمانهای هری مولیش ( ۱۹۲۷ – ۲۰۱۰) نویسنده شهیر هلندی در نشر دنا در هلند به ترجمه فروغ تمیمی منتشر شد. فروغ تمیمی از اندک مترجمان ایرانیست که با تسلط بر زبان هلندی، بر آثار ادبی هلند تمرکز دارد.
«دو زن» که نخستین بار در سال ۱۹۷۵ منتشر شد، روایتگر داستان عشق دو زن به یکدیگر است. لورا و سیلویا دو شخصیت اصلی کتاب مجبور به پنهان کردن رابطه عاشقانهشان هستند و در کشاکش عشقی پرشور با مشکلات مهمی درگیرند.
لورا زنی سی و پنج ساله، متخصص هنر و تنهاست. او هنگام سفر از آمستردام به فرانسه برای به خاک سپردن مادرش دو داستان درهم تنیده را روایت می کند. لورا رابطه پُرتنش با مادر و عشق پرشور خود به سیلویا آرایشگر بیست ساله را به یاد می آورد. او زمانی به سیلویا گفته بود: «گسستن از مادرت زمانی امکانپذیر است که خودت مادر شوی.»
نازایی لورا دلیل اصلی جدایی همسرش آلفرد از او بود. لورا تا پیش از آشنایی با سیلویا هرگز تصور نمی کرد که بتواند زنی را عاشقانه دوست داشته باشد. این رابطه برای سیلویای جوان هم جدی و عمیق است. ولی آن را از پدر و مادرش پنهان می کند.
فروغ تمیمی در معرفی مولیش و آثار او میگوید:
«هری مولیش از مشهورترین نویسندگان هلند در قرن بیستم و خالق آثاری درخشان در ادبیات معاصر این کشور است. این نویسنده در آفرینش ادبی خود بیشتر متأثر از ادبیات اساطیری و نویسندگانی چون ولفگانگ گوته، توماس مان و فیودور داستایوفسکی بود. و در رمان هایش از ترکیب واقع گرایی با تخیل و تاثیر از افسانه های یونانی و متون مقدس نثری فاخر، سمبلیک و خواندنی آفریده است.»
تمیمی در ادامه درباره درنمایه آثار مولیش میافزاید:
«بررسی موشکافانه رفتار آدمیان در شرایط بحرانی از جمله تم های مورد علاقه این نویسنده بود. مولیش در دو رمان مشهور: “سوءقصد” و “کشف بهشت”، به پیچیدگی روابط خانوادگی، رفتار متجاوزان و قربانیان و تسلیم شدن یا مقاومت کردن در دوران جنگ جهانی دوم پرداخته است.»
رمان های معروف هری مولیش به ۳۹ زبان ترجمه شده اند و چند فیلم سینمایی بر اساس بعضی از آثار او از جمله بر اساس همین رمان «دو زن» ساخته شده است. هری مولیش در زمان حیات خود علاوه بر دریافت جوایز ادبی کشورش چند بار هم نامزد دریافت جایزه نوبل ادبی شده بود.
هری مولیش در رمان «دو زن» با تابو شکنی در مورد رابطه همجنسگرایانه، عشق میان دو فرد همجنس را همانطور که هست بیان میکند: یک رفتار طبیعی و عادی. او با تعمق در گرایش به همجنس، به واکنش والدین در برابر این مسئله و برخورد خصم آمیز جامعه به هم جنسگرایان پرداخته و داستانی خواندنی را خلق می کند. نویسنده با ارائه برداشتی متفاوت از افسانه اورفه، به نوعی مدعی خلق اسطورهای مدرن در این کتاب است.
فروغ تمیمی درباره زمینههای اجتماعی شکلگیری این اثر ادبی میگوید:
«انتشار این رمان در هلند همزمان با اوجگیری موج دوم جنبش فمینیستی و مبارزه زنان برای برابری جنسیتی در دنیای غرب بود. به علاوه مبارزه برای لغو قانون مجازات همجنسگرایان و به رسمیت شناختن حقوق برابر برای آنها از اواخر قرن نوزدهم در هلند آغاز شده بود. سرانجام در سال ۱۹۷۱ قانون مجازات همجنسگرایان لغو و از قوانین این کشور حذف شد. اگر چه رفع تبعیض فرهنگی و مذهبی علیه همجنسگرایی تنها با تصویب قوانین مترقی به پایان نمی رسد، در نتیجه در طول چند دهه آموزش و کار مدنی پیگیرانه، همجنسگرایان در هلند به تدریج توانسته اند از حقوق برابر اجتماعی برخوردار شوند. هلند اولین کشور در دنیا است که با تصویب قانونی جدید در سال ۲۰۰۱ ازدواج میان همجنسگرایان را به رسمیت شناخت.»
رمان دو زن در زمان انتشار با استقبال مردم و منتقدان ادبی هلند روبرو شد. هم چنین در سال ۲۰۰۸ یک میلیون نسخه از آن در کمپین سراسری: “هلند کتاب می خواند” به رایگان در دسترس عموم قرار گرفت. این کتاب برای سی امین بار در سال ۲۰۲۲ تجدید چاپ شده است.
فروغ تمیمی این رمان را از زبان هلندی به فارسی ترجمه کرده و در آوریل ۲۰۲۴ توسط انتشارات دنا در هلند منتشر شده است.
تازه ترین کتابهای منتشر شده ناشران شرکت کننده
در نمایشگاه بدون سانسور ۲۰۲۴ در لینک زیر
هشتمین نمایشگاه کتاب «تهران، بدون سانسور» با همکاری ناشران مستقل خارج از کشور برگزار میشود.
این نمایشگاه از روز ۲۵ آوریل تا ۱۰ ژوئن ادامه خواهد داشت که تقریبا همزمان با آغاز به کار نمایشگاه کتاب تهران در ایران است و در شهرها و کشورهای مختلف در اروپا، آمریکا و کانادا برگزار میشود.
در شهرهای زیر برنامه نمایشگاه کتاب قطعی شده که روزهای برنامه و محل برگزاری رامی بینید:
نمایشگاه نورنبرگ: پنجشنبه 25 ماه آوریل از ساعت 14 تا 21 در محل
Alevitische Gemeinde
Rehdorfer Str. 6, 90431 Nürnberg
نمایشگاه مونیخ: جمعه ۲۶ آوریل از ساعت 14 تا 20 در محل
Eine Welt Haus
Schwanthalerstr. 80, 80336 München
نمایشگاه وین: شنبه و یکشنبه ۲۷ و 27 آوریل
شنبه ساعت 16 تا 21
یکشنبه 11 تا 20
Otto-Mauer-Zentrum
Währinger Straße 2-4, 1090 Wien
نمایشگاه فرانکفورت: پنجشنبه 2 ماه مه از ساعت 13 تا 21 در محل
Saalbau Dornbusch
Eschersheimer Landstr. 248
60320 Frankfurt
نمایشگاه کلن: شنبه 4 ماه مه از ساعت 10 صبح تا 18
Rautenstrauch-Joest-Museum
Kulturen der Welt
Cäcilienstraße 29-33, 50676 Köln
نمایشگاه لایپزیک: چهارشنبه 8 ماه مه از ساعت 13 تا 21 در محل
Bibliotheca Albertina
Universitätsbibliothek Leipzig
Beethovenstraße 6, 04107 Leipzig
هامبورگ روزهای شنبه و یکشنبه 11 و 12 ماه مه از ساعت 13 تا 20 در محل
Gästehaus der Universität Hamburg
Rothenbaumchaussee 34, 20148 Hamburg
, 2200 København, N
برمن آلمان ، دوشنبه ۱۳ ماه مه، از ساعت ۹ صبح
Sujet Verlag
Bornstr. 18
28195 Bremen
لندن، جمعه ۱۷ و شنبه ۱۸ مه
جمعه ۱۵:۳۰ تا ۲۱
شنبه ۱۲ تا ۲۰
Essex Church
112 Palace Gardens Terrace
Notting Hill W8 4RT
روتردام شنبه ۲۵ می ۲۰۲۴
از ساعت ۱۱ تا ۱۸
سالن: De Heuvel
واقع در مرکز شهر روتردام، ایستگاه بلاک، مجاور کلیسای بزرگ
Grote kerkplein 5
301GC Rotterdam
اوترخت، یکشنبه ۲۶ می ۲۰۲۴
از ساعت ۱۲ تا ۱۸
سالن: De Dreef
واقع در منطقه Overvecht
Schooneggendreef 27C
3562GC Utrecht
آمستردام، جمعه ۲۴ می ۲۰۲۴
آدرس و ساعت برنامه متعاقبا به اطلاع خواهد رسید.
یوتوبوری روزهای پنجشنبه و جمعه 6 و 7 ژوئن از ساعت 13 تا 21 در محل
Järntorget 7, 413 04 Göteborg
کپنهاگ یکشنبه 9 ژوئن از ساعت 13 تا 21 در محل
آدرس خانه همدلان – کپنهاگ
Osram Huset
Valhalsgade 4
تورنتو – تاریخ ۱۸ و ۱۹ ماه می
محل برگزاری دانشگاه تورنتو
مونترال- تاریخ ۲۵ و ۲۶ ماه می
دانشگاه مونترال
Get access to your Orders, Wishlist and Recommendations.
Your personal data will be used to support your experience throughout this website, to manage access to your account, and for other purposes described in our Privacy policy.