فرانتس کافکا franz kafka در سوم ژانویه سال 1883 یک خانوادهی آلمانیزبان در شهر پراگ جمهوری چک به دنیا آمد. او او بدون شک بزرگترین نویسنده جمهوری چک است که کتابهایش تاثیر به سزایی در ادبیات غرب داشته است. فرانتس در خانوادهای یهودی به دنیا آمد و بزرگترین فرزند خانواده بود. پدری مستبد و مادر متعصبش محیط رعب انگیزی در خانواده برای او به وجود آورده بودند. کافکا از کودکی همیشه ترسی از پدر مقتدر و سنگدلاش داشت که این ترس همیشه با او بود و خودش آن را دلیلی بر ناقص شدن شخصیتش میداند: « وقتی پسر کوچکی بود. در رختخواب یک لیوان آب خواسته بود. پدر زودرنجاش از تختخواب بیرونش کشید و او را در بالکن انداخت و گذاشته بود تا صبح در آنجا با لباس خواب یخ بزند. کافکا نوشت بعد از آن مطیع شدم ولی بدجور از داخل لطمه خوردم. تا سالها بعد از این کابوس در رنج بودم که پدرم – این مرد غول آسا، قدرت مطلق – میآید و بیدلیل مرا شبانه از رختخواب بیرون میکشد و در بالکن میاندازد. یعنی که برایش هیچ چیز نیستم.»
کافکا از بیماریهای متعددی مثل افسردگی حاد و اضطراب رنج میبرد و در نهایت نیز با پیشرفت بیماری سل، در 40 سالگی از دنیا رفت. تقریبا تمامی رمانهای او نیمه تمام ماندند و تنها داستان بلند او که به انتها رسید «مسخ» است. کافکا پیش از مرگش از دوست نزدیکش «ماکس برود» درخواست کرد تا تمام آثار او را بسوزاند اما خوشبختانه ماکس این کار را نکرد و کتابهای او را به جهانیان هدیه داد. «برود» تلاشهای بسیاری انجام داد تا تکههای پراکنده نوشتههای کافکا را درکنار یکدیگر قرار دهد و داستانهای کتاب را به کاملترین شکل ممکن ارائه کند.
کافکا پس از اینکه دیپلم گرفت ابتدا رشته شیمی را در دانشگاه انتخاب کرد اما خیلی سریع آنرا به حقوق تغییر داد چون هم، زمان کافی را به او میداد تا در کلاسهای ادبیات آلمانی و هنر شرکت کند و هم اینکه به دلیل آینده بهتری که حقوق داشت، رضایت پدرش را میتوانست کسب کند. او در نهایت با مدرک دکترای حقوق از دانشگاه فارغالتحصیل شد. از این پس کافکا هر شغلی را انتخاب میکرد صرفا کاری برای نان در آوردن و تامین مخارجش بود و بعد از آن به علاقه خود که نوشتن بود میپرداخت.
کافکا در دوران دانشگاه با «ماکس برود» آشنا شد و این دوستی تا پایان عمر کافکا صمیمانه باقی ماند. در خانه «ماکس برود» هم بود که کافکا با «فلیسه بوئر» آشنا شد و رابطهی عاشقانه بین آنها شکل گرفت. کافکا به مدت پنج سال نامههایی زیبایی برای فلیس نوشت که بعدها به چاپ رسیدند. ماکس برود دوست و وصی فرانتس کافکا بود. او دربارهی نویسندگانی که بر کافکا تاثیرگذاشته بودند مینویسند: «کافکا در طول زندگیاش تحت تاثیر و دلبستهی دو کتاب بود، اولین کتاب تونیو کروگر از توماس مان و دومین کتاب ترس و لزر از سورن کییرکگور.»
یکی از جالبترین نکاتی که دربارهی آثار فرانتش کافکا وجود دارد این است که او تمام آثارش را خطاب به پدرش نوشته است. او سعی کرده در کتابهایش عواطف سرکوب شدهی خود را به نمایش بگذارد. قلم کافکا در شرح وقایع و درماندگیها بینظیر است، او معمولا در کتابهایش یک شخصیت را در یک فضای واقعی قرار میدهد اما اتفاقات عجیب و غریبی برای آن شخصیت رخ میدهد و کافکا شخصیت را در مقابله با این حس نشان میدهد.
آثار فرانتس کافکا
- محاکمه
- قصر
- مسخ
- آمریکا
- داستانهای کوتاه کافکا
- نامه به پدر
- گروه محکومین
- تمثیلات
- دیوار چین
- دیوار