قاسمی، رضا

د.

رضا قاسمی در اصفهان به‌دنیا آمد در جنوب ایران بالید در تهران در دانشکده‌ هنرهای زیبا دانشگاه تهران تئاتر خواند و نمایشنامه‌هایی را که نوشته بود در این دانشکده و تئاتر شهر در تهران به روی صحنه برد؛ اما درنهایت با تجربه‌های هرچند اندک در نمایشنامه‌نویسی، داستان‌نویسی و آهنگ‌سازی به فرانسه مهاجرت کرد. در دیار مهد ادبیات رمان هم‌نوایی شبانه ارکستر چوب‌ها را نوشت که دیده‌شده‌ترین کار ادبی اوست.

قاسمی شش‌ماهگی با خانواده به‌دلیل شغل پدر، از اصفهان به بندر ماهشهر رفت و هرچه به بلوغ فکری می‌رسید ماهشهر برایش شهری مصنوعی می‌نمود که ریشه‌ای در تاریخ نداشت. بخش شهرک شرکت نفت، قاسمی را در زیست‌جهانی مدرن بارآورد و به‌روایت خودش:

« معماری‌‌اش یکسره انگلیسی بود. پوشاک و مواد خوراکی‌ ما غالباً خارجی بود. باشگاهی داشت شرکت نفت که علاوه‌بر سالن‌های ورزش، محل انواع تفریحات غربی مثل بیلیارد، بازی تومبولا و کنسرت‌های گاه‌گاهی بود. نه‌تنها روزنامه‌ها و نشریات غربی دایم توی دست‌وبالمان بود؛ بلکه تنها سینمای شهر هم فقط فیلم‌های خارجی نشان می‌داد.»

رضا قاسمی بندری‌بودن ماهشهر و بندر شاه‌پور در ۱۵کیلومتری ماهشهر را همچون اشارتی به جهانی دیگر یعنی جهان مدرن می‌دانست. وی تأثیر این وضعیت را در زندگی خود بسیار مهم می‌داند و می‌گوید:

«من در خانهٔ با فرهنگ اصفهانی بار می‌آمدم و در بیرون از خانه از یک‌سو با فرهنگ غربی و از سوی‌دیگر با فرهنگ اقوام مختلف ایرانی. یک روزی عروسیِ لرها بود، یک روز عروسی کردها، یک روز عروسی عرب‌ها… یعنی من درعین‌حال که آدم بی‌ریشه‌ای بودم، در قیاس با کسانی که نسل‌اندرنسل زاده و بزرگ‌شدهٔ شهری‌اند، هم‌زمان ریشه‌ام در فرهنگ تمام اقوام ایرانی بود.»

برخی از آثار قاسمی همچون رمان «وردی که بره‌ها می‌خوانند» و همچنین دو نمایشنامهٔ «خواب‌گردها» و «نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس» در این شهر می‌گذرد. او حوادث رخ‌داده در دوران کودکی‌اش چه در بندر ماهشهر و چه در شهر زادگاه پدری‌اش را از نظر تأثیرگذاری در شخصیت خودش و همچنین دست‌مایه‌شدن برای شخصیت‌پردازی کسان آثارش، مهم می‌داند. قاسمی گرایش به تجربه را در همهٔ آثار خود می‌بیند و آن را صرفاً منحصر به رمان‌هایش نمی‌داند. البته در کنار تجربه، او بر اهمیت شهود و تخیل و نیز ربط منطقی عبارات تأکید می‌ورزد. قاسمی حتی در زمینهٔ به‌کاربردن موسیقی، ترکیبات متنوع از دستگاه‌های مختلف را تأکیدی بر به‌کارگیری خلاق دستگاه‌ها و مایه‌های مختلف در کنار یکدیگر می‌داند. هرچند نقش موسیقی را در کار ادبی مهم می‌داند؛ اما طی مصاحبه‌ای که سال۲۰۰۴، نقش موسیقی در زندگی‌اش را به «امرار معاش» از طریق تدریس آن محدود می‌کند. قاسمی که خواست نوشتن رمان را همواره در خود می‌دیده است هنگامی که به فرانسه می‌آید به خود شهامت نوشتن رمان را می‌دهد و درنهایت آن حسرت و آرزوی نوشتن رمان را با خلق آثاری بدیع جایگزین می‌کند. او خود در‌این‌باره می‌گوید:

« برای من نوشتن رمان همیشه یک حسرت بود؛ یک آرزو. چون ماده‌ٔ اولیه‌اش را روزگار بارها سر راهم قرار داده بود؛ اما همیشه از نوشتن رمان ترس داشتم. این ترس در خارج از کشور فروریخت. چون دیدم اینجا، در فرانسه، هر خاله‌خانباجی‌ای به خودش اجازه می‌دهد رمان بنویسد. حتی رئیس‌جمهور سابقشان، والری ژیسکار دستن، هم در دوران پیری رمان نوشت. »

البته در میان انگیزه‌های او برای نوشتن رمان و کنارگذاشتن نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی پای ضرورت ناشی از زندگی مهاجری و نیاز به زبان دیگر را نیز می‌توان دید. قاسمی با رسیدن به پاریس «اجرای تئاتر به‌زبان فارسی و برای تماشاگر ایرانی» را «بی‌معنی» یافت؛ چون در بهترین حالت می‌توانست فقط دو شب نمایشش اجرا کند:

می‌دیدم موقعیت از هر جهت برای فعالیت در زمینه‌ موسیقی فراهم است. پس برای همیشه قید کارگردانی تئاتر را زدم. کمی ‌بعدهم، ضمن کار موسیقی، نوشتن را از سرگرفتم؛ اما بعد از نوشتن دو نمایشنامه دیدم این کار هم بی‌‌معنی ‌ست. چون من نمایشنامه‌هایم را به این نیت می‌نوشتم که خودم آن‌ها را کارگردانی کنم. انتشارشان به چه دردم می‌خورد؟ پس نمایشنامه‌نویسی را هم رها کردم و رفتم سراغ رمان‌نویسی، یعنی کاری که نه نیاز به اجرا داشت و نه نیاز به هیچ امکانی جز یک قلم و کاغذ. با این‌همه بازهم تأکید می‌کند که هرچه دارد از تئاتر دارد.

(برگرفته از سایت ویکی ادبیات)

قاسمی، رضا

Showing the single result

Show:
Scroll To Top
Close
Close
Shop
Sidebar
0 Cart
Close

My Cart

Shopping cart is empty!

Continue Shopping