کج کلاه و کولی
اثر حاضر روایت دیگری است از فرهنگ روستا، با همه آداب و سننی که دارند. نویسنده این داستان، وقایعی را از روستا بازگو میکند که مردمان آن از دولت همواره خیری ندیدهاند، بلکه به انحای مختلف مورد چپاول عمال دولتی قرار گرفتهاند .پیرمردی از این روستا پس از گذراندن دوران کارمندی بازنشست میشود و قصد دارد ایام باقی را در کنار پیرزنی دیگر سپری نماید، اما مردمان روستا باور ندارند که مردی به ظاهر بیکار از دولت پول بگیرد، از این رو، مرد بازنشسته از نظر آنان حکم مرده را دارد .قهرمان دیگر داستان که پیرزن است زندگی گذشته خود را روایت میکند .او برادری داشته که پیش از این با دختری کولی زندگی میکرد . از نتیجه پیوند آنان دختری به دنیا میآید که ”سوسنه ”نام دارد” .سوسنه ”که اینک دختری بالنده است با ”احمد ”معروف به ”کج کلاه ”روابط عاشقانه و زندگی مشترکی آغاز میکند که مورد پسند متشرعین نیست …