تئوری انتخاب: درآمدی بر روان شناسی امید
کتاب تئوری انتخاب از سه بخش مختلف تشکیل شده است. قسمت اول کتاب به نظریه انتخاب میپردازد، بخش دوم کتاب به عملکرد انسانها ارتباط پیدا میکند و قسمت نهایی کتاب به ما یاد میدهد تا بتوانیم کاربرد نظریه انتخاب در زندگیمان را درک کنیم. کتاب تئوری انتخاب به موضوعی بسیار مهم اشاره میکند، تنها ما هستیم که بر رفتارهای خودمان میتوانیم کنترل داشته باشیم. دیگران فاقد توان و قدرت لازم هستند تا بتوانند ما را وادار یه انجام کار خاصی کنند. دیگران فقط میتوانند به ما اطلاعاتی بدهند و فاقد این توانایی هستند که حس خاصی را در وجود ما ایجاد کنند. اطلاعات وارد مغز ما میشود، ذهن ما آنها را تحلیل و پردازش میکند و پس از آن یک واکنش اتفاق میافتد. این ما هستیم که تصمیم میگیریم تا چه واکنشی از جانب خودمان بروز دهیم. حتی مسئله فراتر چیزی است که ما فکر میکنیم. انتخابهای ما روی نیازهای فیزیولوژیک ما نیز تاثیری غیر مستقیم میگذارند. افکار و احساساتی که داریم روی بیماریهایی که با آنها درگیر هستیم تاثیر میگذارند. فکر و خیالهای ما میتوانند عامل وقوع برخی از بیماریها باشند. نظریه انتخاب یک سنت قدیمی و پرطرفدار را به چالش میکشد، بسیاری از والدین و افراد بزرگتر با ادعای اینکه میدانند چه چیزی برای فرزندانشان خوب است، زندگی آنها را دچار مشکل و بحرانهای فراوانی میکنند. کتاب فوق به خوبی این نوع نگاه را رد میکند و تاکید دارد که افراد باید این امکان را داشته باشند تا بتوانند استعدادهای خود را شکوفا کنند. کتاب تئوری انتخاب قرار است به سوالی بنیادین پاسخ دهد، همه ما در هنگام ناراحتی و غصه از خود میپرسیم که چگونه میتوانیم آنگونه که دوست داریم زندگی کنیم و در عین حال با افرادی که به آنها نیاز داریم و به نحوی وابستهشان هستیم رابطه خوبی را داشته باشیم؟ تقریبا تمامی افراد ناراحت یک مشکل یکسان دارند و آن هم این است که نمیتوانند با افرادی که مورد علاقهشان هستند و دوستشان دارند رابطهای خوب و مناسب برقرار کنند و از این مسئله رنج میبرند.
دکتر ویلیام گلسر در کتاب تئوری انتخاب، روانشناسی جدیدی را معرفی می کند که اگر به درستی به آن عمل شود، می تواند ناتوانی های متداول ما را در ارتباط درست با دیگران به طور کلی دگرگون سازد؛ ناتوانی هایی که ریشه ی تقریباً تمامی نارضایتی هایمان در زندگی هستند. به عقیده ی گلسر، ما برای پیشرفت در ارتباطات انسانی باید روانشناسی مجازات گر و سرکوب گرانه را کنار بگذاریم. برای مثال، او استدلال می کند که اگر شما در حال حاضر در رابطه ای ناخوشایند هستید، یکی از شما یا هر دویتان در حال استفاده از روانشناسی کنترل گرانه ی بیرونی بر دیگری است. برخلاف چیزی که احتملاً به آن باور دارید، مشکلات ما نه در گذشته بلکه همیشه در حال حاضر ریشه دارند. برای داشتن یک زندگی بهتر، باید لحظه ی حال را به جای گذشته ای که دیگر وجود ندارد، تغییر دهیم.
he universal system for empowering individuals and improving relationships.
Choice Theory® is based on the simple premise that every individual only has the power to control themselves and has limited power to control others. Applying Choice Theory allows one to take responsibility for one’s own life and at the same time, withdraw from attempting to direct other people’s decisions and lives. Individuals are empowered to take responsibility for their choices and support others in taking ownership of their choices. Negative behaviors reduce in frequency and intensity, relationships strengthen and satisfaction in life increases.