از زندگی خویش
نوشته و یا اثری که خوانندهگان عزیز پیش روی دارند؛ نخست گفتار بسیار کوتاهی در بارهی زادگاهم پنجشیر، موقعیت جغرافیایی، پیشینهی تاریخی و ساختار اجتماعی میباشد، رویدادهای تاریخی آن با استفاده از آثار کتبی که بهگونهی مادی، یا در افسانهها و میتودولوژی فلکلور مردم پنجشیر میباشد و بخش دوم زندهگی شخصیام از روزگار کودکی، دورههای مکتب و پس از آن عضویت در دو جریانات سیاسی با شرایط متفاوت بیان شده، زمانیکه آگاهانه با مطالعهی اساسنامه و مرامنامهی کانونهای سیاسی و پروسهی هواداری، به عضویت تشکیلات سیاسی در موقفهای گوناگون حزبی کار کردم تا روزیکه اساسنامهی حزبی، پاسخگوی شرایط سیاسی و اجتماعی مبارزاتی کشور بود و کادر رهبری هم با رعایت موارد یاد شده در اساسنامه، از آن پیروی میکرد از هیچگونه تلاشی در راه تحقق اهداف آن، دریغ نورزیدم؛ اصول و دسپلین حزبی را مانند مردمک چشم خود محترم و مقدم بر هر رابطهی شخصی دانسته از هر گونه خود گذری ابا نکردم، از خودسری که منافع شخصیام در آن دخیل بود؛ پرهیز کردم. زمانیکه اساسنامه و رهبریت، دیگر پاسخگوی شرایط مبارزاتی و سیاسی نبود؛ یا هیئت رهبری بنا به دلایلی از مبارزهی اصولی شانه خالی کرده و یا اساسنامهی پذیرفته شده دیگر پاسخگوی شرایط سیاسی روز کشور نبود، نخست علیه انحرافات عینی، از راه مبارزهی درون حزبی برای اصلا تشکیلات خود مبارزه نمودم، و زمانیکه دیگر مبارزهی درون حزبی هم نتوانست راه به جایی ببرد؛ از هرگونه افشاگری و مبارزه در برابرش کوتاه نیامدم. این نوشته، باید بیش از بیست سال پیش از امروز منتشر میشد؛ اما پیشآمدی که سبب دیری نشر آن شد، امر بدی بهشمار میرود؛ چون درین مدت طولانی بسیاری از افراد هرچه در چنتهی خود داشتند، بهگونهیی آنرا بیرون کشیده و پیش چشم خوانندهگان قرار دادند و آنچه در این نوشته میخوانید بیاناتیست که بیگانهگان نتوانسته اند به آن دست یابند و خود را با حقایق بیازارند و بیشتر مردمفریبی کنند؛ با رویکرد دیگر؛ بسیار خوشحالم که زمان زیادی طول کشید، بسیاری از رویدادهایی را که آنها در آن شامل نبودند و از آن آگاهی نداشتند و یا آنرا از نوشتههای دیگران نتوانسته اند بدزدند و بهخود برچسپ بزنند؛ برای این نوشته امر نیک و خجسته میباشد و از سوی دیگر آنعده افرادی که وعدهی همکاری در چاپ را داده بودند با مطالعهی اسناد، افشای چهرههای خاین و ظالم، هر کدام شان به جانبی رفتند؛ نهتنها همکاری نکردند؛ بلکه دیگر در بارهی نوشته، یادی هم نکردند و گمان کردند ممکن نوشتهها ازبین رفته باشد تا اینکه با بسیار زحمت و کمک دوستان، توانستم نوشته را بهدسترسِ حقیقتْجویان بگذارم و داوری را بهدست خوانندهگان میگذارم؛ به امید گامهای استوار آیندهگانی که بهدنبال مبارزهی جدی برای خوشبختی انسان میباشند.
(بخش پایانی پیشگفتار کتاب توسط نویسنده)