مجرم به دنیا آمدم
روناک خود می گوید:
نامش را «مجرم به دنیا آمدم» گذاشتم، چراکه هر شعر روایتگر جرمی بود، جرمهایی که بدون آنکه مرتکب شوم در پرونده زندگی پیشینم درج شده بود… در ابتدا، در سومین ماه بوجود آمدنم، جرم زن بودن ثبت شد، آنهم در جامعهای که مرد حرف اول و آخر را میزند، دومین جرمم ملیت و زبان مادریام بود، آری کُرد بودن، تبعیضی دوچندان پشت نقاب آدمهایی که کنارم بودند اما در جامعهای که تو اقلیت هستی نمیتوانی مثل بقیه قد بکشی، جرم سومم چه بود؟ افکارم؟ نگاهم به پیرامونم؟ زبان سرخم؟ یا کله سیاهم؟ جرم آخرم چیست و برای جانور طبیعی «من» چه جرمی سنگینتر از «من» بودن است؟ و چه کسی خواهان مجرمی با سابقهای طولانیست؟