خمینیسم، جستارهایی درباره جمهوری اسلامی
کتاب خمینیسم در حقیقت از ۵ جستار با یک مقدمه و پیگفتار تشکیل میشود. در این مقدمه آبراهامیان با تحلیل گفتمان نشان میدهد که چگونه گفتمانهای لیبرال، محافظه کار و حتی رادیکال در مورد آقای خمینی و انقلاب به یک وحدت نظر غریب رسیدهاند و با نگاهی شرق شناسانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و نقش خمینی را تحلیل میکنند. سپس به زندگی خمینی میپردازد و نشان میدهد که بر خلاف تلقی عامه او “مردی از جنس مردم” نیست. بلکه فرزند یک خانواده متمول و عضو بلندمرتبه طبقه متوسط سنتی است. نویسنده تأکید دارد که به منابع اصلی و دست نوشتههای خود خمینی استناد کرده و برخلاف دیگر همکاران مستشرقش از نگاه قالبی و مغرضانه به خمینی و انقلاب بهمن دوری گزیده است.
جستار اول مهمترین جستار این مجموعه است و به یک بحث عمیق در رابطه با مفهوم بنیادگرایی میپردازد و با استدلالهایی روشن نشان میدهد که نمیتوان خمینی را با برچسب بنیادگرایی کاملاً توضیح داد بلکه او و جنبش انقلابی اش را باید گونهای دیگر از پوپولیسم دید، که نوعی از آن را از آمریکای لاتین میشناسیم: یعنی بخشی از تلاش دولت-ملتها برای مدرن شدن و البته تجددی با همه ضعفها و مشکلاتش. آبراهیمان برخلاف شرق شناسان، جنبش خمینی را هم در زمینه گفتمان و هم در زمینه رفتار بسیار عملگرا میبیند که قابلیت تغییر را از ابتدا در بطن خود داشته است. من البته انتقاداتی به این شیوه نگرش به جنبش خمینیستی دارم.
در جستار دوم، آبراهامیان تلاش میکند که با به میان گذاشتن سه محور جامعه، دولت و مالکیت خصوصی اندیشه خمینی را واکاود. او در این جستار تطور و فرگشت اندیشه خمینی را از ابتدا تا انقلاب ۱۳۵۷ و تا اندکی پس از آن بازتاب میدهد و نشان میدهد که چرا برخی از چپگرایان در ایران با خوشبینی به خمینی نگاه و تحت هژمونی او حرکت میکردند. آبراهامیان هوشمندانه تفاوت نگاه بدبینانه خمینی به مردم و نگاه خوش بینانه فیلسوفان عصر روشنگری را باز میکند و از آن نتیجه میگیرد که حکومت بورژوازی در ایران لزوما به استبداد ختم میشود زیرا در تفکر خمینی مردم عادی از بهایم جنگل نیز خطرناکترن، پس بیش و پیش از میدان دادن به آنها باید خوی حیوانی آنها را مهار کرد!
در جستار سوم نویسنده به سنتهای ابداعی (به قول اریک هابسباوم) میپردازد و در ابتدا تاریخچهای از برگزاری روز اول ماه مه (از زمان حزب کمونیست ایران تا دوره شکوفایی حزب توده ایران) بیان میکند سپس چگونگی تملک اول ماه مه از سوی خمینیستها را نشان میدهد. ذات عملگرای خمینیستها در به رسمیت شناختن این روز، تصرف آن و بی رنگ و خاصیت کردن آن خود را از نظر آبراهامیان مشخص میکند.
جستار چهارم تاریخیترین این جستارهاست و به مسئله تاریخ در حیات جمهوری اسلامی میپردازد و روشن میکند که رویکرد خمینیستها به تاریخ نیز با عملگرایی امروزشان پیوند خورده است و اینکه چگونه به راحتی میتوانند تاریخ را جعل کنند و به خدمت خود دربیاورند و حتی روشنفکران و رهبران احزاب مخالف را در برابر دوربینهای تلویزیونی به اعترافاتی در راستای نظرات حاکم وادار کنند.
جستار پنجم که قبلا دوبار (و هربار متاسفانه نامتناسب با متن) ترجمه شده است به تئوری توطئه و حاکمیت این تئوری در میان اذهان سیاستمداران ایرانی از هر طیفی میپردازد و نشان میدهد که چگونه با استفاده از این کلان روایت حاکمیت خمینیستها توانسته خود را سرپا نگه دارد و هزاران زندانی سیاسی را به جوخههای اعدام بسپارد.
پیگفتار به تحولات جمهوری اسلامی به بعد از خمینی میپردازد و دورانی را تصویر میکند که میتوان ترمیدور انقلاب نامید. آژنگهای انقلاب بهمن ۱۳۵۷ آرام شده و انرژی آن به باتلاق روزمرگی درغلتیده است. امام اول شیعیان از سقایی بی نوا به صاحب نخلستانهای آباد فرارفته و دوران ائتلاف طبقاتی به سرآمده است. گروه تئاتر گمنامی در روز جهانی کارگر نمایش “هر روز مثل روز دیگری است” را به صحنه برده است و بازیگران عرصه انقلاب با زخمهای بسیاری به گوشه خزیدهاند و در حسرت رویاهای انقلابی از دست رفته شب را به روز میآورند….
(برگرفته ارسایت زمانه)
”Fanatic,” ”dogmatic,” ”fundamentalist”-these are the words most often used in the West to describe the Ayatollah Khomeini. The essays in this book challenge that view, arguing that Khomeini and his Islamic movement should be seen as a form of Third World political populism-a radical but pragmatic middle-class movement that strives to enter, rather than reject, the modern age.
Ervand Abrahamian, while critical of Khomeini, asks us to look directly at the Ayatollah’s own works and to understand what they meant to his principal audience-his followers in Iran. Abrahamian analyzes political tracts dating back to 1943, along with Khomeini’s theological writings and his many public statements in the form of speeches, interviews, proclamations and fatwas (judicial decrees). What emerges, according to Abrahamian, is a militant, sometimes contradictory, political ideology that focuses not on issues of scripture and theology but on the immediate political, social, and economic grievances of workers and the middle class.
These essays reveal how the Islamic Republic has systematically manipulated history through televised ”recantations,” newspapers, school textbooks, and even postage stamps. All are designed to bolster the clergy’s reputation as champions of the downtrodden and as defenders against foreign powers. Abrahamian also discusses the paranoia that permeates the political spectrum in Iran, contending that such deep distrust is symptomatic of populist regimes everywhere.