نقد عقل مدرن (جلد ۱ – گفتگوهایی با اندیشمندان امروز جهان)
تفاوت دکتر جهانبگلو و ریچارد رورتی در این است که جهانبگلو میگوید: حتّا اگر ما از خودمان نااُمید شویم؛ فلسفه اُمیدش را از دست نمیدهد و در مقابل رورتی ادّعا میکند: فلسفه دیگر ظرفیّت عمل سیاسی و اجتماعی ندارد و در خوشبینانه ترین حالت بمانند `نقد ادبی` عمل میکند. با اینحال بنظرم اگر روشنفکری در ایران باشد که بتواند به `روشنفکر حوزة عمومی` و `روشنفکر کازموپولیتن جدید` (ن.ک. روشنفکر ایرانی و دشواریهایش؛ علی میرسپاسی؛ آفتاب 32) تبدیل شود، دکتر رامین جهانبگلو ست. دلایل ادّعایم یکی آسان کردن نسبی مباحث روشنفکریست با مصاحبه هایش – که خود در آغاز آثارش عموماً اشاره میکند؛ (ن.ک. گفتگوی سقراطی در موج چهارم؛ رامین جهانبگلو) دیگری، درک نسبتاً درست است از ماهیّت تاریخ روشنفکری و روشنفکری معاصر ایران؛ جریانی که `موج چهارم` روشنفکری مینامدش. (ن.ک. بخش دوم و سوم موج چهارم) تصوّر درست او و نقدهایش به روشنفکران همنسلش – فرضاً آنجا که از عبور سریع آنها از مدرنیته و جهش یکباره شان به پست مدرنیته میگوید – یا توجّهی که به مدرنیته دارد یا نگرانیش از عدم تحقق دموکراسی در ایران و نیز اعتماد به گفتگوی روشنفکران (ن.ک بخش اوّل موج چهارم)، دلایل دیگری است که میتوانم او را در مقابل دیگر اندیشمندان مطرح امروز ایران، بالقوه روشنفکری کازموپولیتن بنامم. نگاه بیشتر جامعه شناسانة او، امتیاز مهم دیگریست که او را فرضاً از دکتر سروش (گرچه ادّعای کاربست بیشتر جامعه شناسی را دارد)، دکتر سید جواد طباطبایی، بابک احمدی و دیگران جدا میکند. (حتّی از مُراد فرهادپور بخاطر استفاده از زبانی همگانی تر نیز جدا میشود.) اگر در جهان عرب، فاطمه مرنیسی و محمد ارغون نقش روشنفکران حوزة عمومی را بازی میکنند؛ اگر در آمریکا، ادوارد سعید و چامسکی و رورتی این نقش را بر عهده داشتند و دارند؛ در ایران دکتر جهانبگلو میتواند به راحتی و بخوبی از عهدة این نقش برآید؛ خصوصاً اگر دیدگاهی بیشتر پرگماتیستی اتّخاذ کند. روشنفکری ایران – حتّا نسل چهارم آن – برای حل مسایل پیش رویش نیازمند چنین فردی است؛ روشنفکر کازموپولیتن. آنچه الگویش – هر چند ناقص – در برخی کشورهای در حال توسعه، وجود دارد. دکتر میرسپاسی راست میگوید (ن.ک. فصل 5 دموکراسی یا حقیقت) که سیر روشنفکری در کشورهای همگون خودمان – مانند دنیای عرب، یا شبه قارة هند، یا آمریکای لاتین – الگوی بهتری از روشنفکری غرب برای ایران ارائه میکند. گرچه بنظر میآید برای روشنفکر ایرانی بحث دربارة پست مدرنیته و بدبینی به دموکراسی، مهمتر از پرداختن به مسایل فکری افرادی نظیر فاطمه مرنیسی، هشام شرابی، محمد ارغون، عبدالله لارویی، بسام یتنی و … است. از سوی دیگر، بدتر اینکه به قول میرسپاسی `شما اگر سی سال در خارج از کشور اقامت داشته باشید و بعد به ایران بازگردید، میبینید هنوز مجلات ادبی در ایران شمارة مخصوص فروغ و هدایت و شاملو چاپ میکنند و یگانه بحث مطرح، بحث شعر نو است […] اگر امروز در تفکّر ایرانی که در آغاز قرن 21 ایستاده است هنوز صادق هدایت یا نیما جزو معاصران هستند، سبب آن است که معنای معاصر بودن را درست نفهمیده ایم.` از بحث اصلی دور افتادم… بنظرم نظام روشنفکری ایران نیازمند `روشنفکر حوزة عمومی` است با عقاید پرگماتیستی که مرمسالاری را فراتر از فلسفه قرار دهد (ن.ک. اولویت دموکراسی بر فلسفه؛ ریچارد رورتی؛ خشایار دیهیمی). دکتر جهانبگلو – دست کم در ذهن من – تنها کسی است که یارای ایفای این نقش را دارد… چنین ادّعایی اصلاً فروتنانه نیست؛ امّا جرأت و جسارت به خرج میدهم و میگویم که موج چهارم روشنفکری ایران باید از درون خود موج پنجمی بیافریند تا بتواند پاسخگوی چالشهای پیش رو باشد. موج پنجم روشنفکری باید روشنفکری کازموپولیتنی نو باشد.
Dr. Ramin Jahanbegloo was born in Tehran, Iran. He received his B.A. and M.A. in Philosophy, History and Political Science and later his Ph.D. in Philosophy from the Sorbonne University. In 1993 he taught at the Academy of Philosophy in Tehran. He has been a researcher at the French Institute for Iranian Studies and a fellow at the Center for Middle Eastern Studies at Harvard. He was an adjunct professor in political philosophy at the University of Toronto.