پریچهر
رمان فارسی. فرهاد و هومن دو جوانی هستند که تازه از سفر خارج که برای تحصیل رفته بودند بازگشته اند. هومن با لیلا آشنا شده و ازدواج می نماید و فرهاد نیز عاشق دختر دوست پدر خود، به نام فرگل، می شود. ولی چند روز مانده به عروسی متوجه توموری در سر فرگل می شوند. او را به خارج می برند ولی او فوت می کند. پریچهر زنی رنج کشیده نزدیک درب حرم شاه عبدالعظیم است که سرگذشت زندگی خود را به این جوانها تقدیم می کند
An Iranian novel. Farhad and Hooman are two youngs who have recently returned to Iran from foreign universities. Hooman falls in love with Leila and marries. Farhad fall in love with daughter of his father`s friend. But few day last to their marriage, they noticed that there was a gland in her head. They took her to foreign, but she would die..