Hamayel nam-e zan
€4.25
Price Summary
- €4.25
- €4.25
- €4.25
حمایل نام زن
داستان حاضر بیانگر سرگذشت زنی است به نام((حمایل)) که دو برادر به نامهای ((حبیب)) و ((عباس)) دل باخته او هستند ;اما طی حوادثی((عباس)) موفق به ازدواج با او میگردد .با شروع جنگ تحمیلی عراق((عباس)) در یکی از شهرهای مرزی به شهادت میرسد .پس از چند ماه((حبیب)) از((حمایل)) تقاضای ازدواج میکند .((حمایل)) که با پیشنهاد برادر شوهرش مخالف است همراه با دخترش ((حوریا)) از خانواده همسرش جدا شده، زندگی مستقلی را آغاز میکند .((حمایل)) در یک بیمارستان به عنوان بهیار مشغول کار میگردد، اما یک روز هنگام رسیدگی به بیماران با((حبیب)) مواجه میشود و …
….حمایل دکمه های روپوش سفیدش را بست. نشسته بود روی لبه تخت و بند کفش هایش باز بود. او سبک بود. مثل حالا که از آن خانه بیرون آمده بود. حالش از آن خانه بهم می خورد. حالا هم می خواستند در این خانه برایش عروسی بگیرند. عروسی با داشتن یک بچه پنج ساله و تار موهای سفید. این خانه ی کرایه ای را به سختی پیدا کرده بود ولی کارش را به آسانی پیدا کرد. در یک بیمارستان.
Fiction, Hamayil button her white uniform. She was sat on the edge of bed and her shoelaces were untied. She was calm because, she had come out of that house, she doesn`t like it. They wanted to marry her in that house with having a five years old girl and white hairs. She found this house for renting very difficult, but finding a job was very easy for her. And she starts her work in a hospital.