.کهریزک <> Kahrizak

7.00

Close
Price Summary
  • 7.00
  • 7.00
  • 7.00
In Stock
Book number: 7518 Book Author: Naimi, Mehrfam (نعیمی، مهرفام )ISBN: 978-90-76160-20-7 Categories: , Tags: , , ,
Additional Information
Original title Kahrizak
Book Author Naimi, Mehrfam
Publisher .Dena Publishing (The Netherlands)
Published place The Netherlands
Published date 2021
Edition First Edition
Cover type paperback
Pages 98
Weight 195
Dimensions 21.4 × 14.8 × 0.6 cm
Language persian
Agegroup Adults
نویسنده/مولف نعیمی، مهرفام
نام ناشر .نشر دنا (هلند)
دسته بندی ادبیات ایران (رمان و داستان), ادبیات فارسی
تاریخ انتشار 2021
محل انتشار The Netherlands
گروه سنی بزرگسالان
تعداد صفحات 98
زبان فارسی
نوع-جلد جلد نرم (شومیز)
شابک 978-90-76160-20-7
Description

کهریزک

سخن راوی

من یک گنجینه ی مدفون و سر به مهری را در زیر زمین خانه مان داشتم، که خودم از آن بیخبر بودم. پس از یافتن این گنجینه ، یعنی آن دفتر خاطراتی که مربوط به یک دوره از عمرم بود، تصمیم گرفتم آن نوشته ها را، آن حقایقی که زیسته بودم را به شکلی احیا کنم.

این کار، هرگز برایم آسان نخواهد بود، از آنجاییکه بخش اعظمی از این خاطرات مکتوب شده توسط رطوبتی که در زیرزمین خانه مان از نشتی لوله آب تولید میشد، از بین رفته است، اما احساس خوشبختی می کنم از اینکه پیش از آواره غربت شدن آن دفترچه قدیمی را در زیرزمین محقر خانه مان در ایران توانستم پیدا کنم و با خودم به خارج بیاورم. در قسمت هایی مجبور خواهم شد با اتکا بر حافظه یا شاید هم مخیله ام، آن خاطرات را احیا کنم، یا حداقل

بتوانم پراکندگی ها و تفاوت های میان تجربیات آن دوران را به یک انسجام نسبی برسانم. نمیدانم کار درستی است یا نه، فقط میدانم خاطرات آن دوران در زمانی نوشته شدند که من علاقه و اشتیاقی غریب به داستان نویسی داشتم، علاقه ای که برای همیشه از هیجان و آرزومندی خالی شده و تنها در قالب یکجور حس مسئولیت، در من باقی مانده است.

ناگفته نماند که در آن زمان آن خاطرات واقعی و رویدادهای روزمره زندگی را به شکل داستان می نوشتم، که همین باعث شد این علاقه خفه شده را بتوانم به خاطر آورم.

در دوران کودکی با تخیلاتی که از قصه های پدربزرگ ام در من ریشه دوانیده بود

زندگی می کردم و در بزرگسالی در جایی قرار گرفته بودم که تخیلات مردم آن، هرگز مانند تخیلات داستان هایی که پدربزرگ ام در کودکی برایم تعریف می کرد مهربان نبودند.

هدف من تماما بازنویسی خاطرات شخصی و مقطعی زندگی شغلی ام نیست

شاید من وظیفه ی مهم تری دارم

 من نسبت به تجربیاتم، و یا فراتر از آن، نسبت به انسان درون کهریزک مسئول هستم.

من فقط میخواهم دِین ام را به آن مملکت ادا کنم، این را که بنویسم دیگر راجع به ایران فکر نخواهم کرد.

خرسندم ازینکه پیش از نابودی کامل کاغذ های این دفترچه آن را یافتم، نابودی دفترچه اهمیتی نمیتوانست داشته باشد اما تجربیات من، آدمهایی که به واسطه شغل ام سر راهم قرار گرفته بودند و تجربیات آنها اگر از میان می رفت، من گنجینه ای چنین ارزشمند را از دست میدادم.

پس از یافتن این دفترچه خاطرات و خواندن محتوی آن سفر در زمان را تجربه کردم، شاید من نخستین آدمی باشم که سفر در زمان را اینچنین تجربه کرده است.

نام برخی از دوستانی که بواسطه آن شغل قدیمی ام یافته بودم را در خاطرات مکتوب در این دفترچه نمی بینم، اما خوشبختانه، نام آنهایی که تجربه دنیای غریب و دورافتاده شان، عمیق ترین تاثیرات را در من گذاشت، در این دفترچه موجود است و همین به من کمک خواهد کرد تا به یاد آن علاقه خاموش شده و برای این حس مسئولیت کنونی ام، داستانی را نه خلق، که از نو احیا کنم.

من شیره ی تجربیات و خاطرات مکتوب شده ام را در این تلاش برای احیا کردن شان میریزم.

چون بخش اعظمی از این خاطرات به زبان انسان هایی نوشته شده اند که به نظرم ما همچنان و تنها در موردشان کنجکاویم، من به واسطه شغل ام در آن دوران درمعاشرت با آنها قرار گرفته بودم، و ابدا ترسی از بازگویی و بازنویسی آن خاطرات ندارم.

من بیشتر نقش مترجم زبان بخصوص آن آدم ها را دارم، و هدفم اینست که به رویاهایی که زمانی وجود داشتند،    یکبار دیگر بال و پری بدهم.

شاید اینکه سرنوشت من در یک مقطعی از زندگی، کارکردن در چنان محیطی را برایم تدارک دیده بود چندان هم بی حکمت نبود.

من در میان رویاهایی زندگی می کردم که مجبور بودم بر تاثیر آنها روی خودم مسلط بمانم، در غیر اینصورت ممکن بود زندگی ام به فروپاشی دچار شود.

میترسیدم که تاثیرات شغلی ام، زندگی زناشویی ام را به کام نابودی بکشاند و در نهایت، من هم از رخت کار در آن آسایشگاه، در رخت بیمار بستری  شده تن و روحم را بیابم.

براستی چه دلیلی دارد که ما خودمان را متقاعد به گذشتن از گذشته بکنیم؟!

من خودم زمانی را در این خطای باوری زیسته بودم،

اکنون میخواهم تا زوال عقل به سراغم نیامده، با تمام قوای حافظه و مخیله و استدلالی ام به خاطرات آن مقطع فراموش شده و سربه مهر شغلی و زندگی ام بپردازم.

من در میان چه چیزهایی زیسته بودم؟

چطور شد که آن شغل را رها کردم، آن گفتگو ها، آن صحنه های خفگی آورعینی یا شهود های دیوانه کننده ذهنی؟

آیا چشم امید آنهایی که من، بواسطه شغل ام در آسایشگاه کهریزک، با آنها روبه رو می شدم، در طول این سالیان خاموشی به من دوخته نشده بود؟

آیا من با اینهمه سال سکوت، به آن کهریزک غریب و دور افتاده خیانت نکردم؟

من در آن آسایشگاه، تنها یک خدمتکار و نظافتچی بودم،

زندگی ام با حقوق چندرغازی که از آن آسایشگاه میگرفتم، سخت می گذشت.

همسر من شاغل نبود و درآمدی نداشت و چرخ دخل و درآمد زندگی به دست من میچرخید، اما من تا پوسیدن آخرین استخوانم به وی مدیون خواهم بود، او یکجور تعادل روانی را برایم ایجاد می کرد که موجب حفظ زندگی مشترکمان در آن دوران از زندگی شده بود.

من رابطه ی خوبی با بیماران آسایشگاه داشتم، هرگز خطری را از جانب آنها حس نمی کردم، گویی من هم عضوی از آنها شده بودم با این تفاوت که من یک زندگی متاهلی نیز داشته ام و هرگز به شدت تنهایی آنها نمیتوانستم پی ببرم.

پس از جاروب کردن حیاط آسایشگاه یا پاک کردن شیشه پنجره ها، حرف هایی که از بیماران میشنیدم یا چیزهایی که از آنها میدیدم را در دفترچه کوچک جیبی ام بصورتی روزمره یادداشت می کردم. سابق هم گفته ام؛ در آن دوران رویای نوشتن داستان را در سر داشتم، اما خواه به علت بی استعدادی ام در این زمینه خواه به علت گیر و گرفتاری های آن دوران، فقط قادر به ثبت وقایع و رخدادهای روزمره زندگی ام بودم.

اکنون میفهمم که آن رویاها را باید دوباره زنده کنم، هرچقدر هم که باورناپذیر و ساختگی به نظر برسند، حداقل به من کمک میکنند تا با آسودگی بیشتری چشمانم را بر روی این دنیا ببندم.

این دفترچه رطوبت زده و کهنه با دست خط بد من و خاطرات تیره و روشن مکتوب در آن، شاید حکمتش درآن است که من بار دیگر به آنچه که به زندگی من این شکوهمندی و ارزش ها را هدیه کرد، بپردازم.

به تمام آن تخیلات و توهمات و ادعاها و رویداد هایی که مکتوب میکردم

میپردازم و

تا جایی که حافظه و مخیله و خاطرات مکتوب ام و شهود های عینی و ذهنی، پشتیبانی ام کنند به پیش خواهم رفت…

Scroll To Top
Close
Close
Shop
Sidebar
0 Wishlist
0 Cart
Close

My Cart

Shopping cart is empty!

Continue Shopping

Send this to a friend