.خط میخی: یادداشت‌های آقا اکبر <> Khat-e mikhi (Cuneiform: My Father’s Notebook)

18.50

Close
Price Summary
  • 18.50
  • 18.50
  • 18.50
In Stock
Additional Information
Original title Spijkerschrift
Book Author Kader Abdolah
Translator Abdolah, Soheila
Publisher Baran Publishing (Sweden)
Published place Sweden
Published date 2016
Edition First Edition
Cover type Hardcover
Pages 272
Weight 375
Dimensions 20.5 × 14 × 2.5 cm
Language persian
Agegroup Adults
نویسنده/مولف قادر عبداله
نام ناشر باران (سوئد)
تاریخ انتشار 2016
محل انتشار Sweden
گروه سنی بزرگسالان
تعداد صفحات 272
زبان فارسی
شابک 978-91-85463-76-3
Description

خط میخی: یادداشت‌های آقا اکبر

اکبر آقا و اسماعیل، پدر و پسر دو قهرمان اصلی داستانند. پسر جائی در هلند مشغول کشف رموز دفتر خاطرات پدر کر و لالش اکبر آقاست. نویسنده، رمان را به سه کتاب تقسیم کرده است، کتاب اول غار، کتاب دوم زمین نو و کتاب سوم؛ غار. رمان با روایت خواب اصحاب کهف از کتاب مقدسِ خانۀ اکبر آقا آغاز می‌شود و در همان مقدمه راوی خود را معرفی می‌کند: «ما دو نفریم. اسماعیل و من. من داستانسرای عقل کل هستم و اسماعیل پسر اکبر آقای کر و لال.» اکبر آقا پسر هاجر است و هاجر زنِ صیغه‌ای آقا هادی محمود غزنوی خراسانی. حوادث داستان در محلی در کوهپایه‌های زعفران، جائی در مرز ایران و اتحاد شوروی آن زمان، می‌گذرد. و زمان؛ دوره‌ای است که رضا شاه بر سر کار است و قصد متجدد کردن مملکت دارد. کاظم خان دائی اکبر آقا که شاعر است معنای مرگ را به اکبر آقا می‌آموزد و مراقب است تا اکبر آقا بتواند بر پای خود استوار شود و به رغم ناتوانی در تکلم بتواند گلیم خود را از آب بکشد. هموست که سنگ‌نوشتۀ کهن غار را که از عهد کوروش هخامنشی به یادگار مانده به اکبر آقا می‌نمایاند و از او می‌خواهد از روی آن‌ها رونویسی کند. بعد از او می‌خواهد که افکارش را با آن خط در دفتری یادداشت کند. دفتری که بعدها بدون نام و نشانیِ فرستنده به آدرس اسماعیل در هلند می‌رسد و او می‌ماند و رمزگشائی از دفتر خاطراتی که به خط میخی نوشته شده. حاصل چنین رمزگشائی که به نوعی جستجوی هویت است و یافتن پاسخی برای چه بود زندگی اسماعیل -یک تبعیدی ایرانی ساکن هلند- که با پشتکار سعی در نوشتن افکار و عواطفش به زبان هلندی دارد تا از آن رمانی فراهم شود و ما را به گذشته‌مان ببرد، به چرائی تبعید و به این فکر وا داردمان که با تتمۀ این شهید عزیزی که زندگی نام دارد و حمل بر شانه‌هامان است، چه کنیم. با تلاش کاظم خانِ شاعر، خواهرزاده کار می‌آموزد و رفوگرِ ماهری می‌شود که با دوران زدن در آبادی‌های دامنۀ کوهپایه‌های زعفران رزق خود را در می‌آورد، تشکیل خانواده می‌دهد، پدر می شود، زنش می‌میرد و در ازدواجی مجدد با تینه  صاحب سه فرزند دیگر می‌شود. فرزندانی که خلاف ترس پدر، همگی از نعمت گفتار و شنیدار بهره‌مند هستند. کاظم خانِ دائی بعدها برای اسماعیل می‌گوید:
“پدرت یک شاعر بی‌سواد بود و کر و لال. این را قبلن هم به تو گفته‌ام. او باید از شر افکارش به شکلی خلاص شود، یا در درزهای قالی یا بوسیلۀ خط میخی.”
اسماعیلِ محمود غزنوی خراسانی کتاب دوم رمان «دفتر خاطرات به خط میخی» را با نقل داستانی از کتاب ماکس هاولار Max Havelaar از سال ۱۸۶۰، رمان بیوگرافیک Eduard Douwes Dekker نویسندۀ هلندی، آغاز می‌کند. در این فصل، از تبعید راوی می‌خوانیم. از هجرت خانوادۀ اکبر آقا به اتفاق خانواده به شهر. به حومۀ صنعتی و حاشیه‌ای شهری کوچک. پدر وجود اتوبوس و مدرسه برای بچه‌ها را بهانه می‌کند تا خانواده را به شهر کوچ دهد، هر چند در ادامۀ داستان می‌خوانیم که عشق یک زنِ کلاه‌پوش او را به شهر کشانده است. فصلی از کتاب «سرزمینی جدید» یعنی بخش دوم «دفترِ خاطرات به خط میخی»، «مصدق» نام دارد. قادر عبدالله در این فصل می‌نویسد «در دورۀ مدرسه هر چند همه چیز دربارۀ شاه را به ما یاد دادند اما چیزی دربارۀ مصدق نیاموختیم. آموختیم که شاه پسر رضا خان است که خود شاهزاده است و همینطور نسبش شاهانه می‌رود تا ۲۵۰۰ سال پیش و تا کوروش کبیر. شاهِ شاهان. برای بدست آوردن منابع در مورد این دوره از تاریخ ایران، اسماعیلِ داستان به سراغ ایگور، دوست سالمند هلندی‌اش می‌رود که از جوانی دغدغه‌اش آرشیو کردن مطالب تاریخی روزنامه‌ها بوده.
در «دفتر خاطرات به خط میخی» دغدغه‌های نویسنده را شاهد می‌شویم برای تعریف کردن داستان‌هایش. برای بازبینی در گذشته به منظور پی بردن به خود. برای یافتن هویت. برای ارتباط با در و همسایه. برای این که به همسایه از خود شناختی بدهد که دیگر از او بی‌جهت وحشت نداشته باشند. این دغدغه در چند جای رمان آشکار می‌شود. دغدغه‌ای که گاه با ناامیدی قرین می‌گردد. نمونه‌اش اپیزود زیر:
« نام من اسماعیل است، اسماعیل محمود غزنوی خراسانی. در لاری‌گرخت ۳۷ زندگی نمی‌کنم بلکه نیوگرخت ۲۱ در پولدرن، در سرزمین جدیدی که هلند از دریا غنیمت گرفته، هستم.
همین حالا در اتاق زیرشیروانی پشت میز تحریر نشسته‌ام و از پنجره بیرون را تماشا می‌کنم. اینجا همه چیز تازه است، زمین هنوز بوی ماهی می‌دهد، درخت‌ها جوانند، لانۀ پرنده‌ها از شاخه‌های نو ساخته شده‌اند، اینجا کلمه‌، عشق یا نفرتی از همسایه‌ها قدیمی باقی نیست.
اما در یادداشت‌های پدرم همه چیز قدیمی است، کوه، چشمه، غار، خط میخی و حتا خطوط راه آهن، به این سبب جرأت نمی‌کنم قلم بر کاغذ بگذارم. فکر نمی‌کنم در این سرزمین جدید بشود رمان نوشت.»

My Father’s Notebook

In 1988, Kader Abdolah fled from Iran and settled in the Netherlands. He had already written two novels and here he continued to write in a new language. This fact is worked in a surprising manner into his third novel, Spijkerschrift. The title refers to the indecipherable symbols in which the deaf, dumb and blind Aga Akbar has recorded his life’s story. This self-invented script can be seen as an attempt to find his own language in a country whose inhabitants are oppressed by the consecutive regimes of the Shah and Khomeni.

Aga’s son, Ismael, is no exception. He has fled to the Netherlands and comes into the possession of the manuscript, which he is determined to translate, in despite its illegibility. Just as in the past, he has to be the means through which his deaf and dumb father is understood. He is an extension of his father and of the history of his country, including its flaws, plus whatever he himself remembers, or imagines, which creates a wonderful chronicle. Ismael paints a penetrating and colourful picture of both his fatherland and of himself as a translator and writer. In that respect, he appears to have created a second homeland by writing himself into the literature of his new language.

Constantly jumping back and forth between the present day and the past, his book gradually spans a bridge between two worlds, which are both given a new tint by the strange intermediate position of Ismael. ‘I write my story in the language of the Dutch people, in other words in the language of poets and writers who are no longer with us (-). I do so because it is the law of flight.’ And it is in its very language that Spijkerschrift excels. As a foreigner, writing in a language foreign to him, Abdolah is extremely economical with his words and possesses a unique power of suggestion.

The history of Iran in the 20th century glints through the fractured lens of the enigmatic notebook of the deaf-mute carpet mender Aga Akbar in this deeply felt tale. Born to the concubine of a Persian nobleman, Aga Akbar invents a cuneiform language inspired by that of an ancient Persian king in an effort to express himself. Aga Akbar marries the brave but bitter Tina, fathers four children and moves from tiny Saffron Village to the big city. There he finds his carpet-mender’s craft replaced by mechanized drudgery, and participates in the religious fervor preceding the revolution led by the imams. Years later, Aga Akbar’s son, Ishmael, who narrates most of the novel, partially translates the notebook his father filled with his cuneiform script. Ishmael, who like the author is a political exile in the Netherlands, tries to understand his father, whom he served as translator and guide almost from the day he was born. Though Ishmael feels like an extension of his father, his leftist politics and university education inevitably separate them, emotionally and physically. The narrative is sometimes choppy and overpacked, but Ishmael’s complex love for his father and his country and his struggle to do what is right for both proves moving and illuminating.

Scroll To Top
Close
Close
Shop
Sidebar
0 Wishlist
0 Cart
Close

My Cart

Shopping cart is empty!

Continue Shopping

Send this to a friend